Imagine with Kim Bear Kai^^

54 5 31
                                    

سلام سلام.اومدم با ی ایمجین جدید مهمون خونه هاتون باشممم.ایمیجنتو این دفعه با کای اکسوعع.امیدوارم خوشتون بیاد😄😃

قبل از اینکه شروع کنم باید بگم ک این ایمجین ژانرش محارمه(ینی مثلا داشتن رابطه با پدر یا برادرت!)اگر کسی مشکلی داره نخونه این ایمجینو و بهم بگه تا ی سادش رو درست کنم 😊💟

فک کن کای داداشت باشه و باهم خیلی صمیمی باشید.ی روز بهت میگه بیا باهم بریم استخر.شما هم چون بار اولتونه؛با ذوق قبول میکنی.میرید اونجا و هرکی میره تو رختکن خودش.لباساتو درمیاری و مایوتو ک فقط با چهارتا دونه بند نازک رو بدنت بند بود رو میپوشی.

بعد از آماده شدن از داخل رختکن خارج میشی ک کایو میبینی ک با ی مایو(شرت)داره زیر دوش حموم میکنه.قطرات اب با سرعت بدن برنزه و جذابشو خیس میکننو پایین میرن و در نهایت از دور مسابقه خارج میشن و قطرات جدید جاشونو میگیرن.عضلات بازوشو میبینی ک همیشه دلت میخواست گازشون بگیری؛ولی اون نمیزاشت:|
ت هم بلخره دست از فکرای بیخود برمیداری و ب زیر دوش اب کنار داداشت میری.
باهم ب سمت استخر میرید و دنبال ی جکوزی خالی هستید.
یکی دیدید ک اخر از همه هست و یکم از بقیه جدا تره.و خب این یعنی ارامش بیشتر!
پس همونجا رو انتخاب میکنید و میپیرد داخلش.
شروع میکنید باهم صحبت کردن و خندیدن؛
درمورد اتفاقات مزخرفی ک این هفته برات داخل یونی(دانشگاه:/)افتاده براش میگی.اونم شروع میکنه ب خندیدن.با اخم و حرص میری سمتشو میزنی تو شونش.اونم ک اهل تلافی؛برمیگرده قلقلکت(؟!)میده.
همینطوری میزنید تو سر و گردن هم ک یهو وسط دعوا؛دست کای میخوره ب یکی از سینه هات!با تعجب نگاه هم میکنید و کای میگه:
امم .ببخشید...(اسمتون)قصد بدی نداشتم دستم خورد.
ت هم میگی ک اشکالی نداره و دوباره باهم بازی میکنید.
از جکوزی بیرون میاید و به سمت دوش میرید.دوباره یکم دوش می گیرید و وارد رختکن ها میشید.
داشتی مایوتو در میاوردی ک یهو اشتباهی در رختکنت ک روی هم گذاشته بودی؛(!)باز میشه و یه مرد چاق و سیاه نمایان میشه!
با ترس بدن لختتو میگیری و جیغ میکشی.مرده هم ک از خدا خواسته میاد جلو و دهنتو میگیره وارد رختکنت میشه و درو پشت سرش میبنده!
دوباره جیغ میکشی و با لگد بهش ضربه میزنی.دستاتو با دستاش میگیره و از روی بدنت بر میداره.شروع میکنی ب گریه کردن و کای رو صدا زدن.
همونطوری ک اون مرتیکه عنتر گوه سیاه سوخته داره بدنت رو دست میزنه؛(معلومه دارم با حرص مینویسم یا چی؟!!!)کای در رختکنی ک داخلشینو باز میکنه و ت و اون مرد رو میبینه.
با سرعت مرد رو ازت جدا میکنه و روی زمین میخوابونتشو شروع میکنه ب مشت و لگد زدن.ت هم با ترس داری همونطوری نگاشون میکنی.هیچ کس اون طرفا نبود.همه داخل استخر بودن.
با گریه ب کای میگی ک بس کنه.ولی اون ول کن مرده نیست و تا جون داره میزنه!
کای مرده رو بلند میکنه و پرتش میکنه با فحش ب بیرون از اتاقک.
نفس راحتی میکشی و با دو میری تو بغل کای.اونم بغلت میکنه؛ک یهو متوجه ی چیز عجیب میشی.چرا احساس میکنی نوک سینه هات داره انقر راحت با پوست بدن کای برخورد میکنن؟!
با تعجب ازش جدا میشیو نگاه بدنت میکنی ک یهو چشمات از تعجب گرد گرد میشن(لخت بودی)!
بدون اینکه نگاه کای کنی دوباره برمیگردی ب سمت رختکنو شروع میکنی ب پوشیدن لباسات:)

پارت یکش اینجا تموم میشه..نظرتون چی بود؟!:)
پارت بعدی وقتی نوشته میشه ک تعداد ووت ها به 10 و کامنت ها به 50 تا برسه💟😊
با نظر و کامنت دادنتون خوشحالم کنید❤👑

🔥imagine !🔥Where stories live. Discover now