یک

66 15 17
                                    

پنج فاز اصلی برای سوگواری وجود داره :

1 . انکار کردن
2 . خشم
3 . چانه زدن
4 . افسردگی
5 . قبول کردن

وقتی مامورهای پلیس و آمبولانس رسیدن ، فاز اول شروع شد . دو تا پلیس رفتن توی آب و جسد رو برداشتن و میون جمعیتی که اونجا جمع شده بودن جسد رو به روی قایق هل دادن .قایق به سختی تکون خورد و تهدید به غرق شدن می کرد ولی وقتی تعادل وزنُ برقرار کنن و از خودشون رو از غرق شدن نجات بدن ، طولی نکشید که قایق به ساحل رسید .

دیدن ظاهر رنگ پریده و بی جونِ اون کافی بود تا بهم اثبات کنه خودشه ولی مغزم برعکسشُ می گفت . هر بهونه ایُ برای چیزی که چشمام می دیدن میاوردم ؛ این فقط یه خیال بود ، یه فرض پاک درون خیالاتم به عنوان نتیجه ی هیجانِ قبل از فارغ التحصیلی . اون جسده آدمه دیگه ای بود و من دچار سوءتفاهم شده بودم . یه غریبه ای که آشنا بود . همه ی اینا شبیه یه خواب بودن و تحت هر شرایطی قرار بود بیدار شم و به جشن فارغ التحصیلی ام همراه بهترین دوستم که پیشم وایساده دعوت شم .

حتی وقتی ساعت جیبی و کارت شناسایی ش رو از جسدش برداشتن که شناساییش کنن ، من هنوز یه پلک هم نزده بودم . همه ی اینا یه سوتفاهمِ بزرگ بود ، یه جکِ علمی ، یه نمایش برای خوشیِ آخره سال . این سر کاری بود ، یه بازی ، یه شوخی ... کولتون نمرده بود ...

کولتون نمرده بود ...

کولتون نمرده بود ...

کولتون نمرده بود ...

" الیوت؟ "

سرمُ برگردوندم و متوجه شدم خواهره بزرگترم داره اسممو صدا میزنه . ولی صداش ضعیف و دور بود . بیشتر شبیهِ یه زمزمه ی آزاردهنده توی بک گراند بود . سکوتِ غریبه ای منو غرق کرد ، گوش هامُ کر کرد و مجبورم شدم دستامو سمتِ گوشام ببرم تا اون سکوت بیشتر منُ آزار نده . اطرافم تیره و تار بود تا اینکه تونستم تشخیص بدم کجام . دنیا تار شده بود و سکوت مثل چکش به گوشام ضربه میزد و کرختی از بدنم خارج میشد . حتی نمیتونستم طعم خاکی رو که موقع گریه ی طولانی و بی صدام وقتی پرتشون میکردم و رفته بود توی دهنم رو احساس کنم .

" الیوت . " کَس منُ به سمتِ خودش کشید و گفت: " من خیلی متاسفم ... "

گفتم: " اون نمرده! " انکار کردم و بازوهاشُ از خودم کنار زدم و عقب رفتم: " اون نمُرده ، نمیتونه مرده باشه! "

کَس به آرومی زمزمه کرد: " اون هیچ ضربانی نداشت . " هر کلمه از حرفاش مثله میخی توی روحم فرو میرفت ...

" الیوت ، اونا فکر میکنن که کولتون به قتل رسیده ... "

***

Confessions About Colton[persian Translation]Where stories live. Discover now