چهار

2.2K 544 587
                                    

شرط ووت چپتر بعدی ۱۳۵تاست^^

صدای زنگ موبایل...

جونگین همین الانشم ازش متنفر بود. نفسشو با حرص بیرون داد و غرغر کرد. سرش خیلی درد می‌کرد و فقط با شنیدن زنگ موبایل احساس می‌کرد سرش تیر می‌کشه. دستشو دراز کرد و‌‌ موبایلی که داشت زنگ می‌خورد رو جواب داد:«بله؟»

صدای ناآشنایی توی گوشش پیچیدن گرفت:«لوهان؟»

جونگین غلت خورد و سیخ نشست و به لوهانی که کنارش خوابیده بود نگاه کرد. همون موقع لوهان اخم کرد و غر زد:«اون گوشی مال منه احمق!»

و موبایلشو از دست جونگین گرفت و کنار گوشش گذاشت. حتی به خودش زحمت باز کردن چشماشو هم نداد. جونگین صدای داد مرد پشت تلفن رو می‌شنید.

-«دیشب کدوم گوری بودی لوهان؟»

-«به تو چه؟»

-«از صبح دارم عکسایی که ازت توی بار همراه اون پسر ازت گرفته شده رو جمع می‌کنم، فقط بهم بگو باید باید یه وان نایت استند رو جمع کنم یا نه؟»

-«من و جونگین سکس نداشتیم و من تو هالیوود کار می‌کنم پس بتخمم اگه اون عکسا پخش بشه.»

-«می‌خوای امضا جمع کنن که ممنوع الورود به کره بشـ...»

لوهان موبایلشو قطع کرد و گوشه ای انداخت. سر جاش غلت خورد و پتو رو روی بدنش بالا کشید. جونگین هنوز شوکه بود. با تمام وجودش خوشحال بود که دیشب با لوهان سکس نداشته چون دقیقا به یاد داشت که این درخواست رو ازش داشته و درسته که حرفای لوهان یادش نبود ولی نفس گرمش زیر گوشش... جونگین به خودش لرزید. الان دقیقا نمی‌دونست چی‌کار کنه. لوهان خوابیده بود و جونگین حتی نمی‌دونست کجاست. به لوهان نگاه کرد.

همون موقع صدای موبایل خودش بلند شد. به موبایلش نگاه کرد. به پیام داشت. صدای داد لوهان اونو شوکه کرد:«مادرجنده‌ها... کیرم تو کائنات...» صدای لوهان تبدیل به ناله‌ی عاجزانه‌ای شد:«چرا فقط نمی‌تونم بخوابم؟»

لوهان شروع به لگد پرتاب کردن توی هوا کرد و بعد سر جاش نشست. همین‌جور که ناله می‌کرد متوجه جونگین شد. چیزی شبیه اوه از بین لباش بیرون اومد. جونگین هنوز به لوهان خیره بود. لحن لوهان مهربون شد:«دیشب خوب خوابیدی بیبی؟ نیپلت درد نمی‌کنه؟»

ابروهای جونگین بالا رفت. این چه کوفتی بود؟ لوهان از جاش بلند شد:«دیشب روم بالا اووردی، همین‌جا رو تخت لش کن، هر وقت از حموم بیرون اومدم برات یه چیزی درست می‌کنم بخوری.»

The Story Boy: AmoristOnde histórias criam vida. Descubra agora