دستها و لمسهایی که از چانیول یه عاشقپیشه ساخت!
چانیول حتی نمیتونست توضیحش بده که چطور عاشق شده اما رخ داده بود. چانیول همه چیز دربارهی بکهیون رو دوستش داشت. موهاش که همیشه شلخته بود و جوری که فقط وقتی بیرون میرفت اونها رو شونه میکرد تا شبیه یه بیزنس من به نظر برسه. جوری که توی خونه همیشه لخت یا با یه روب دو شامبر که حتی کمربندش بسته نبود میگشت ولی بیرون از خونه شبیه یه مرد قابل احترام بود. بوی سیگارش که همیشه در غیاب چانیول میکشید و حواسش نبود که اون بو میمونه و چانیول متوجهش میشه. چانیول هنوز از سیگار متنفر بود ولی به بوی سیگاری که بکهیون میکشید اعتیاد داشت چون این بویی بود که بکیهون میداد.
خالهای صورت بکهیون رو دوست داشت. با انگشتاش بینشون خط فرضی رو میکشید و صورت فلکی زیبایی رو بوجود میوورد. گونههای برآمدهی بکهیون رو دوست داشت و اونها رو میبوسید. نرمی اون ها روی لبش رو دوست داشت. خندهی بکهیون رو دوست داشت. صدای اون شیرینترین موسیقی بود. بدن بکهیون رو دوست داشت. حتی حس موهای ریز بدن بکهیون وقتی زیر نافش رو میبوسید رو هم دوست داشت. دستهای بکهیون زیباترین بودن. انگشتان ظریفش رو دوست داشت. وقتی دستاشون رو کنار هم میذاشتن میدید که دست خودش بزرگتره، دوست داشت دست بکهیون رو بگیره و اونها رو بین لبهاش قرار بده. نوک انگشتاشو ببوسه، کف دستشو ببوسه.
نرم بود، لطیف بود ولی میتونست خشن و محکم باشه. بکهیون همه چیز بود.
بکهیون هیچوقت قبول نکرد لوهان رو ببینه. هیچوقت حتی نخواست حرفاشو بشنونه. چانیول در کنارش کافی بود و هیچ میلی برای بازگشت به گذشته نداشت پس هیچوقت هم نفهمید لوهان چرا رهاش کرده. لوهان هم دیگه اصرار نکرد. انگار یه چیزی ارزشمندتر از بکهیون پیدا کرده. لوهان هنوز کره مونده بود.
دو ماه بعد چانیول بکهیون رو مجبور کرد که تولد بگیره. یه تولد احمقانه و کوچولو که بکهیون مدام انکار میکرد که چقدر دوستش داره. اونها کنار هم مست کردن و رقصیدن و بازیهای احمقانه انجام دادن. سهون و جونگین هم اونجا بودن. چانیول انتظار داشت جو سنگینی به جود بیاد ولی جفتشون خیلی عادی برخورد کردن به جز اون قسمتی که فردای اون روز جونگین به چانیول پیام داد که با سهون سکس داشته و هر جور به قضیه فکر میکنه خودش کسی بوده که سهون رو خفت کرده.
سهون و جونگین با هم کلی صحبت داشتن. به طرز احمقانهای قرار بود با هم برگردن ولی جونگین برای زندگی به خونهی سهون نرفت. جونگین توی عکاسی به سرعت پیشرفت کرده بود و خیلی سریع تونست با یه مجلهی درجه دو قرارداد یکساله ببنده. اون هنوز هر هفته برای صحبت با پدرش میرفت و چانیول نگاه میکرد که بهترین دوستش چطور تغییر میکنه. جونگینی که دیگه به جای پوشیدن لباسای راحتی و بی ربط به هم، مد و فشن رو سخت و سفت دنبال میکرد. جونگینی که سالی یکبار توییترشو چک نمیکرد تقریبا توی همهی صفحات اکانت ساخته بود که بتونه با مد جلو بره. جونگین خیلی خیلی سختکوشتر و بالغتر شده بود.
CZYTASZ
The Story Boy: Amorist
FanfictionCompleted ✅ فصل سوم: اموریست کاپل ها: بکیول، سکای ژانر: فلاف، عاشقانه، اسمات خلاصه: آیا رابطهی چانیول و بکهیون با همهی تفاوتهاشون درست پیش میره؟... جونگین هنوز برای پیدا کردن خودش داره تلاش میکنه تا اینکه غیرقابل پیشبینیترین آدم ممکن بهش کمک...