یونگی عزیزم؛
یونگی؛ امروز خیلی احساس افسردگی میکنم. امروز همه چیز من رو به یادِ تو میندازه. احتمالا بخاطر اینه که امروز سومین سالگردمونه. اولین سالگردمون رو یادته؟ زمستون بود و همه چیز با سفیدی برف نقاشی شده بود. صدای در من رو از چرت زدنم پروند من غریبهای رو که مصمم بود بین من و خوابم فاصله بندازه نفرین* کردم ولی وقتی تورو دیدم، نرم شدم.
وقتی که یه جعبهی کوچیک رو توی دستت دیدم، میتونستم بشنوم که ضربان قلبم افزایش پیدا کرد.
"اون میخواد بهم درخواست بده؟" من فکر کردم که تو یه دیوونهای ولی اگر انجامش میدادی، یه چیزی داخلم 'بله' میگفت.اون یه حلقهی قول بود که هیچوقت همدیگه رو ترک نکنیم؛ فکر کنم من شکستمش نه؟
*همون لعن و نفرین خودمون که یه نفر بیدارمون میکنه حواله ش میکنیم")
جیمین نه تنها قول،خودش و یونگی رو شکست؛مارو هم شکست=))
ESTÁS LEYENDO
「Dear Yoongi 」ᴘᴇʀ ᴛʀᴀɴsʟᴀᴛɪᴏɴ'
Romance[ completed ] «متاسفم، من خیلی خودخواهم.» ≺ ادامه ی "Dear jiminie" ≻ 𝖯𝖾𝗋𝗌𝗂𝖺𝗇 𝖳𝗋𝖺𝗇𝗌𝗅𝖺𝗍𝗂𝗈𝗇 Couple : YoonMin Genre : Romance, Drama, angst Writer : @Rumaisha08