Behind the scene pt.1

3.7K 322 504
                                    

وقتی راه تنفسیم بسته شد و دماغم به خارش افتاد ، دست بردم تا بخارونمش که...یهو با یه جسم اضافی روی بینیم مواجه شدم !

چشمام رو با تعجب باز کردم و اون ....

_ یاااااا...جونگ کوووووک...می کشمتتت...!!!

اون بشر دوباره همون کاری رو تکرار کرده بود که ازش متنفر بودم و اتفاقا همین هفته پیش سر این موضوع باهاش بحث کردم و اون...به نظر می رسید که هیچوقت قرار نیست آدم شه !

منی که تا همین چند ثانیه پیش فارغ از هر چیزی و بدون اینکه کاری به کسی داشته باشم ، توی خواب هفت پادشاهم بودم ، حالا مثل دیونه ها خونه رو دنبال جونگ کوک متر میزدم!

از اتاق دنبالش کردم تا اینکه به پایین پله ها و توی پذیرایی رسیدیم و حالا مثل احمقا دور راحتی وسط حال دور باطل می زدیم !

هردومون نفس نفس می زدیم و اون از این دنبال بازی حسابی هیجان زده و خوشحال به نظر می رسید !

برای یه لحظه سرجام توقف کردم و از دنبال کردنش دست کشیدم ، یه دستمو به مبل تکیه دادم و در حالی که قفسه سینم به خاطر دویدن به شدت بالا و پایین می شد ، به جونگ کوک که اون طرف مبل وایساده بود و با چشمایی هیجان زده و منتظر به شکارچیش که من باشم ، نگاه می کرد ، گفتم :

" صد بار تا حالا بهت گفتم وقتی خوابم پاهای کثیفتو نکن تو دماغممم...!"

و این جمله رو تقریبا با حالت کلافه ای جیغ زدم !

با بی تفاوتی شونه بالا انداخت:" خوب بلند نمیشی..وقتی می گیری عین خرس می خوابی و هرکاری میکنم بلند نمیشی...مجبور میشم کاری رو بکنم که بر خلاف میل هردومونه !"

_ عاااا...و اونوقت راه حلت اینه که شصت پاتو بکنی تو سوراخ دماغم؟!

_ دیدی که...جواب داد !

از این همه پررویی و حق به جانبیش خونم به جوش اومد و دوباره موتورم روشن شد و کل خونه رو دنبالش کردم !

_ تو نمیگی اون پاها کثیفنن..؟؟!!

_ یااا...من که باهاشون پیاده تا سر کوچه نرفتم...فقط امروز یه بار اشتباهی پام رفت رو خرابکاری "عروسک(سگمو میگفت )" !

_ یاااا...تو اینارو میگی که بدتر حرص منو دربیاری..نه؟؟!

_ نه تو بمیری...حقیقتو گفتم ..!

دوباره عصبی سرش داد کشیدم :" جونگ کوووووک..!"

به نشونه ی تسلیم و با یه لبخند خرگوشی دستاشو بالا برد:" باشه باشه...خوب دفعه دیگه از روش سطل آب استفاده می کنم !"

_ یااااا!

_ شما بچه ها باز شروع کردید ؟!

وقتی مادرم از حیاط خلوت و با یه سبد پر از لباس های شسته شده و تمیز بیرون زد ، صدای ما هم قطع شد!

Behind the sceneTempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang