شمشیرش رو از غلاف بیرون کشید و رو به مرد مقابلش گرفت. مرد نیشخندی به پسر ظریف اندام و نسبتا کوتاه زد و به سمتش حمله کرد.و فقط با یک حرکت ماهرانه تونست حریفش رو زمین بزنه. یکی از پاهاش رو روی گردن مرد گذاشت و شمشیرش رو به قلبش طوری که فقط یک خراش کوچیک ایجاد بشه فشرد.
–هیچوقت کسی رو از روی ظاهرش قضاوت نکن این یه نصیحت از طرف یه برنده به یه بازنده
شمشیرش رو در غلاف گذاشت و با خنده از مردی که هنوز متعجب بود دور شد.
رو به روی فرمانده و مربیش ایستاد و تعظیم کوتاهی کرد و با نیشخند منتظر جوابی از سوی مربیش شد.–مثل همیشه عالی بودی تاملینسون و سرعت عملت...باید بگم رکورد مبارزه قبلی روهم شکوندی
–و؟
–خب تاملینسون بهتره بری و بازم تمرین کنی چون قراره در برابر من شکست بخوری
–فرمانده زیاد خوشبین نباشین چون من لویی شکست ناپذیرم
لویی اینو گفت و به سمت زمین خاکی دوید و به بقیه سربازا برای تمرین پیوست.سرش رو برای اون سرباز از خود رازی که فقط سه ماه میشد که اون رو آموزش میداد به چپ و راست تکون داد.
لویی تاملینسون، فردی غیر قابل پیش بینی و گستاخ...و مهارت باورنکردنی اون در مبارزه و شمشیر زنی رو هم نمیشه نادیده گرفت.–فرمانده!!
فرمانده سرش رو به سمت سربازی که با سرعت به سمتش اومده بود نفس نفس میزد چرخوند.
—قربان فرمانده استایلز منتظر شما هستن
برای سرباز سری تکون داد و از اردوگاه دور شد. سوار اسبی شد و به سمت قصر حرکت کرد.
.
.
.
برای تعظیمش فقط سری تکون داد و به صندلی روبروش اشاره کرد تا بشینه.
–امیدوارم اینجا نیومده باشی که بگی از برنامه عقبیم
فرمانده آب دهنش رو قورت داد و سرش رو به چپ و راست تکون داد.
–نه قربان اتفاقا از برنامه جلو افتادیم همچی تحت کنترله
–خوبه
فرمانده حتی جرئت نداشت که رو در رو باهاش صحبت کنه و تعجبی نداره که فرمانده وینزر کسی که هزاران سرباز رو به بهترین نحو آموزش میده از مرد رو بروش بترسه و سرخم کنه.
مردی که عامه لقب "bloody axe" به معنیه خونین تبر رو بهش دادن. و موقعی به این لقب دست پیدا کرد که پشت سرهم در دوازده نبرد سخت با وایکینگ ها فرماندهی رو بدست گرفت و به پیروزی رسید.