*
*
*
*
*
” سلام نایل، داشتم دنبالت می گشت- “
” لویی به من گوش بده، دیگه نباید دور و بر هری باشی “
” چی؟ “
” دارم میگم دیگه با هری نگر- “
” چی؟ نه! اون دوستمه! من نمی تونم همینجوری دیگه باهاش نگردم “
” لویی. اون بهت گفت فگوت. اصلا حاضر نیست قبول کنه که تو گیی “
” چ.... چی؟ “
” من متاسفم لویی “
” و... ولی من دو- ... دوسش دا- دارم “
” هییییشش، گریه نکن، خواهش می کنم، من از دیدن گریه تو متنفرم لو “
*
*
*
*
*
![](https://img.wattpad.com/cover/222218521-288-k739858.jpg)
YOU ARE READING
×× Cold ×× [ L.S ]
Short Story"بهش اعتماد نکن" "باهاش حرف نزن" "ازش دور بمون" "عاشق اون نشو" "برای چی؟" "چون اون سرده و بی روح" thank you @HxrryLouisLove All credit belong to her♥ ........................................ ★ short chapters ★