✾ Part 7 ✾

296 63 11
                                    

❖ you are my angel ║ تو فرشته منی ❖

تمام مدتيكه شينگچن بيهوش بود قلب شويانگ مملوح
از درد طاقت فرسايى شده بود كه تنفسش رو بشدت سخت
ميكرد......

آمبولانس خيلى سريع رسيد و به بيمارستان منتقل شدن يكى
ازمعلماى ناظر به گروه تئاتر كاراى مربوط به بسترى شدن
شيائــو رو انجام داد و قرار شد شويانگ به عنوان همـــراه
كنـــارش بمونه آچينگ هم تا زمانيكه پرستار اطمينان نداده
بود كه خطر رفع شده و مشكلى نيست! راضى نشده بود بره

همونطور كه شويانگم بوضوح شنيد فقط يه ضعف سادست
ولى صحنه پيش روش بيش از اندازه دردناک بود..........
هیچ نمیدونست چشمای بسته شینگچن چرا همچین فشاری
بهش وارد میکنه و از اعماق وجودش از این شرایط میترسید!

به چه دلیل لعنتی ای انقدر سناریوی وحشتناک تو ذهنش
میپیچید؟!.....عرق سرد روی پیشونیش نشسته بود و تو
سکوت کر کننده ی درونش غرق میشد ، سنگینی هرثانیه
توی فضا حس میشد تا اینکه دست شینگچن دور دست
شویانگ سفت شد!
فقط تو این لحظه بود که قلب شویانگ به خودش اجازه
داد بدون لرزوندن تمام سینش و به ارومی به تپش ادامه
بده ، چشمای ابی و آروم شینگچن به حدی علاج درد بود
که شویانگ کاملا فراموش کرده بود چطور دست شینگچن
رو ازساعتیکه وارد اتاق شده تا الان که بهوش اومده محکم
گرفته و هنوزم ولش نکرده......بدون هیچ حرفی فقــط به
صورتش خيره موند
شينگچن خنده بى جونى كرد و با لطافت گفت:
" اين نگاه عزادار روى صورتت چيميگه منكه هنوز
نمردم دوست من"

شويانگ سرش رو پايين انداخت و گوشه لبشو محكم گاز
گرفت...درگير بود...كلافه بود...گيج بود...و...درد داشت
بشدت درد داشت..... و نميفهميد چرا...اين درد خالص بود
هيچ چيز ديگه اى نبود!

از هجوم اينهمه حس عجيب سرش گيج ميرفت دلش ميخواست
بالا بياره از طرفى كلى سوال داشت...چرا شينگچن بايد اينهمه
به خودش فشار بياره؟!
چت شده ؟ چرا اينطور از هوش رفتى؟ خانوادت كجان؟ ولى
چه حقى داشت كه بپرسه؟.........................................

فقط ميتونست خيلى اروم اون اتاقو ترک کنه و افکار بهم ریخته
و درگیرشو سرکوب کنه و به سونگ لان چشم بدوزه که چطور
هراسون خودشو به بیمارستان رسونده و آلان توی اتاق کنار
شینگچنِ و مثل يه برادر و دوست عزيز بهش رسيدگى ميكنه.

————————————— چند روز بعد:

- شوشو...شويانگ....هى ..با توئم...
شووووووييييييانننننگ!!!

+ ببخشيد حواسم نبود...

- ريلى؟ كل ملت برگشتن نگاه كردن حواس پرتى كجا
بود پسرم شايد كر شدى...

❖ you are my angel  ❖Where stories live. Discover now