اون لعنتی جذابه :)

466 132 5
                                    


پارت ششم

به عنوان روز اول کلاس نسبتا خوبی بود
اما بهترم میشد اگه استادش یکم با اخلاق تر بود
اخه من اوصولا با ادمای خوش برخورد بهتر همکاری میکنم و بیشتر از کلاسش بهره میبرم

وقتی زنگ به صدا در اومد در حالی که همون نگاها رو روی خودم حس میکردم وسایلمو جمع کردمو از کلاس خارج شدم
لعنت بهش الان چیکار کنم ..

لبخنده مستطیلی بهش زدمو دستشو گرفتم : میدونی جینی تو فرشته‌ی نجات منی ، چون همین الانشم نمیدونستم باید چه خاکی توی سرم بریزم

جین خندید طوری که فکر کردم یه نفر داره شیشه ها رو پاک میکنه

_ خب پس اگه موافق باشی بهتره از جاهایی که میتونی ازشون خوراکی تهیه کنی شروع کنیم

سری تکون دادمو به راه افتادیم

اولش رفتیم سمت سلف دانشگاه که تقریبا به بخش هنر نزدیک بودو میتونستم بیشتر وقتمو اونجا بگذرونم
بعدشم رفتیم کافه های اطراف دانشگاه رو گشتیمو دوتا قهوه خوردیم
جین پسر شوخ و خوش صحبتیِ طوری که فکر میکردم واقعا یه فرشته‌ی خوشگله که اومده به من کمک کنه دانشگاهو بهتر سپری کنم

بعداز اون هم رفتیم چندتا از کلابارو که باشگاهم جزوشون میشد تماشا کردیم و اون درموردشون بهم توضیح داد
وقتی چرخیدنمون تو محوطه‌ی دانشگاه تموم شد تقریبا ظهر شده بود پس تصمیم گرفتیم بریم سلف یه چیزی بخوریم
وقتی وارد شدیم غذامونو گرفتیمو روی یه میز خلوت نشستیم
داشتیم راجب غذاها صحبت میکردیم که یهو صدای کل کل دونفر که به نظرم اشنا بودن به گوشم رسید

تا خواستم عکس العملی نشون بدم جین دستشو بلند کردو رو به کسی بلند گفت : هی بچه ها بیاید اینجا ...

تا رومو برگردوندم ببینم کیه چشمم به همون دوتا پسره ریزه ‌میزه‌ی صبح افتاد
با چشمای درشتی نشستنشونو تماشا کردم که چشم جیمین به من افتاد

_ عهههه یون یون ببین کی اینجاست ، همون پسر خوشگله ...

+ عا همون که زدیم کتلتش کردیم ؟!

_ نه ، همونی که تو زدی کتلتش کردی !

+ مینی تنت میخاره ها خب چه فرقی میکنه ..

با سرفه‌ای صدامو صاف کرومو پریدم وسط کل کلِ نصفه نیمشون : هی پسرا بهتره تمومش کنید ، واقعا میگم من اون ماجرارو فراموش کردم و با لبخندی ادامه دادم ، راستش دوست دارم بیشتر باهم اشنا بشیم ...

همون لحظه جین پرید تو حرفمو گفت : تو پسر خاله های منو میشناسی ؟

با چشمای درشتم بهش زل زدمو پرسیدم : شما سه نفر با هم پسر خاله‌اید ؟؟

جیمین چشمکی زدو با شیطنت گفت : چیه میخوای بگیریمون ؟؟

یهو ابی که داشتم میخوردم پرید توی گلوم

Sexy CuteNơi câu chuyện tồn tại. Hãy khám phá bây giờ