چطور از من میخواهید که در چشمانش خیره شوم و از او کمک بخواهم؟
اگر با این چشمان بی فروغ یخزده ام لحظه ای به طلایی هایش خیره شوم
قاتل خورشید چشمانش می شوم
اگز باز هم نگاهش کنم
باعث قدم های سستی میشوم که قدم به قدم از من دور میشوند
و اگر نگاهم دست از لجبازی بر ندارد
تنها نور زندگی ام از من فراری می شود-Sevy-
¥¥¥¥¥¥¥¥¥¥¥¥¥¥¥¥¥¥¥¥¥¥¥¥¥¥¥¥
منتظر نظرای قشنگتونم🥰
لاو یو گایز:)))
YOU ARE READING
The world of words
Poetryیهو به خودم اومدم دیدم... بالاخره دارم حرفامو به کسی جز درو دیوار اتاقم میزنم:)