جایی دور که من باشم و هیچ کس
اشک باشد و فریاد
باران باشدو سکوت
غم باشد و لذت
تنهایی باشد و ارامش
من بگویم کوه ها بشنوند
کلایه کنم و دره صدایم را در خود نگه دارند
اشک بریزم و باران اشک هایم را با خودش به دور دست ها ببرد
ارام شوم و درختان برایم لالایی بگویند
بخواب روم و نسیم نوازشم کند.
جایی را میشناسی که من باشمو من؟-Sevy-
*****
خب اینم از اولی
منتظر نظراتون هستم:))
ŞİMDİ OKUDUĞUN
The world of words
Şiirیهو به خودم اومدم دیدم... بالاخره دارم حرفامو به کسی جز درو دیوار اتاقم میزنم:)