~chapter six~

636 163 26
                                    


"دو کیونگسو .. من واقعا معذرت میخوام اگه مزاحمت شدیم .. فقط لوهان یه چیزی گفت که نباید میگفت
البته من عذر میخوام اگه باعث نگرانیت شدم "

خیلی خجالت زده شد ازینکه کیونگسو بخاطر اون اومده بود اونجا


کیونگسو یهو شروع به خندیدن کرد

ولی بکهیون فقط بهش نگاه کرد و لبخند ضایعه ای زد


"برای چی داری میخندی؟؟" بک پرسید



"چیزی نیس بیخیال.. اوه راستی من یه چیزیو باید بهت بگم
چانیول .. "


خواست چیزی بگی ولی انگار منصرف شد .. حرفش رو قطع کردو سرشو انداخت پایین

"کیونگسو همش به پایین نگاه نکن .. یهو دیدی چونت سینتو لمس کردا " بکهیون با خنده بهش گفت


کیونگ خیلی اروم خندید و چشماش رو چرخوند

"شوخی کردنو تموم کن بک .. برگردیم سر موضوع اصلی
خب راستش چانیول ... "


"چانیول چی؟"



اون دوباره به پایین نگاه کرد و ادامه داد


"داره دنبالت میگرده .. از من دربارت پرسید
کای بهش گفت من یکم پیش باهات بودم "

سو خیلی جدی حرف میزد و خب همین جدیت کافی بود تا بکهیونو بترسونه



"چی گفتی؟؟"




"چانیول میخواد بیشتر راجبت بدونه .. داره دنبال اطلاعت از تو میگرده و خب واقعا میخواد ببینتت"

سهون اضافه کرد

بکهیون با خودش فکر کرد :

{نه ..
بکهیون نه ..
چانیول ولت کرد بکهیون
اون رویاهاشو به تو ترجیح داد میتونستید باهم یه زندگی خوبو داشته باشید ولی ولت کرد ..
نباید ، نباید دوباره بری سمتش
ولی اون پدر بچمه .. اون باید لحظاتی که من به عنوان مادر این بچه تجربه میکنمو تجربه کنه
اره دست من نیس بالاخره که میفهمه .. خب حالا شاید اصن نفهمید
اصن ، اصن کی میخواد بهش بگه؟ نه عمرا نمیفهمه
اون باید تحمل کنه .. این خواسته ی خودش بود
چانیول منو از دست داد نمیتونم یه بار دیگه بهش این فرصتو بدم
هرچی بوده تموم شده !
ولی خب اگه بیاد اینجا که همه چی تمومه .. شاید ، شاید من باید برم
اره باید ازینجا برم
اصن باید برم یه کشور دیگه این بهترین کاره.. شایدم نه
نمیدونم !!! }


"عااا کیونگسو .. تو به من قول دادی درسته؟؟ قول دادی که چان بویی ازین قضیه نمیبره هوم؟؟"




•~|chanyeol's hidden baby|~•Where stories live. Discover now