part7(#flashdisk)

152 33 9
                                    

تهیونگ با قدم های محکم خودش رو به طرف اتاق طبقه‌ی بالای گاراژ رسوند،در رو باز کرد و به سمت لی که روی صندلی نشسته بود رفت،لی سیگارش رو خاموش کرد و گفت:آوردیشون؟

-آره تازه اصل‌کاریه رو هم آوردم...وقتی با کریس بودم یهو برقا رفت،وقتی هم که برقا اومد،مامورا داشتن میومدن تو که از در پشتی در رفتیم که کریس و دیدیم با یکی دیگه که معلوم شد جه‌بوم رئیسشونه سوار یه موتور شدن.

-جه بوم؟
تهیونگ شرمنده سرش رو پایین انداخت:
-آره،فقط نمیدونم اون موتوریه کی بود اونو نتونستیم پیدا کنیم،تو خونش هم کلی کامپیوتر و از این جور چیزا بود،گمون کنم هکرشون باشه.

لی از رو صندلی بلند شد و دستش رو روی شونه تهیونگ گذاشت:
-اشکال نداره بعدا اون رو هم میگیریم...فعلا بریم پایین پیش اون دوتا،نفر سوم هم خودش پیدا میشه.
تهیونگ پشت سر لی به طبقه پایین رفتن.
کریس و جه بوم هردوشوم به صندلی آهنی زنگ زده بسته شده بودن.

لی یه نگاه به هردوشون انداخت و گفت:
-به قیافه‌تون نمیخوره از اینکارا بکنید...یعنی شما دوتا دله دزد تونستید پول منو بدزدید؟!
جه بوم هم یه پوزخند زد و گفت:
-نه که پولاتو از راه درست به دست میاری،حالا چند میلیون از پولات کم بشه به کجای دنیا بر میخوره؟

لی با خونسردی یه سیگار دیگه روشن کرد:
-ببین،خودتم خوب میدونی بحث سر پولا نیست بگو هدف اصلیت چیه؟
جه بوم با حرص از بین دندون‌های چفت شده غرید:
-نابودی تو و امثال تو
مشت لی رو صورت جه بوم فرود اومد و صورت جه‌بوم رو به طرف راست خم کرد.
جه بوم خون توی دهنشو تف کرد بیرون و به لی نگاه کرد.

لی به صورت خونی جه‌بوم نگاه کرد:
-هکرتون رو میخوام،در عوض شما رو آزاد میکنم و کاری بهتون ندارم.
جه بوم تک خندی زد:
-شوخی میکنی؟!اگه تو هم آزادمون کنی مامورا مارو میگیرن...دیگه چه فایده داره؟!.

لی سیگارش رو روی پوست گردن جه‌بوم خاموش کرد و بدون توجه به داد زدن جه‌بوم گفت:
-آره ولی حداقل زنده میمونید.
لی برگشت طرف تهیونگ و بهش اشاره کرد:
-خودت میدونی چیکار کنی.
تهیونگ سرش رو به معنی باشه تکون داد.

بعد رفتن لی به افرادش نگاه کرد:
-دستاشون رو باز کنید،ببریدشون اون پشت به ستون‌ها ببندینشون تا از خجالتشون در بیایم.
تهیونگ آستین‌هاش رو بالا داد و به طرف جه‌بوم کریس که بسته شده بودن رفت.
تنها صدایی که توی اون گاراژ میومد،صدای مشت‌های تهیونگ و افرادش و داد زدن کریس و جه‌بوم بود.

***********************************

نامجون سرش پایین بود و پرونده زیر دستمو نگاه میکردم که دو تا دست کوبید رو میز و گفت:
-اینم فلش.
با دیدن اون فلش که مثل بقیه فلش هایی بود که برام فرستاده بودن،گفتم:

نامجون یه نگاه به فلش یه نگاه به بلک‌هت انداخت:
-نکنه تو همونی که...
-آره من همونیم که مدارک گندکاری‌های شرکت ها رو برات میفرستادم.
نامجون سوالی نگاهش کرد.
-خب؟!
-نمیخوای دستگیرم کنی؟
نامجون پوزخندی زد:
-هه!هیچ جوره کارت با عقل جور در نمیاد،برای چی میخوای خودتو تحویل بدی؟

بلک هت دید حالا حالاها باید به سوالای نامجون جواب بده،روی یه صندلی نشست و جواب داد:
-من به تو اعتماد دارم...تو پلیس قابل اعتمادی هستی...نزاشتی که اون آدمای فاسد برای خودشون خوش بگردن...اونا رو به سزای اعمالشون رسوندی...الان هم میخوام کمکم کنی جه‌بوم و کریس رو نجات بدم...من اینجا جام امن‌تره...

نامجون به اون دختر نگاهی انداخت،اون دختر کمک زیادی توی پرونده ها بهش کرده بود،از یه طرف نمیخواست دستگیرش کنه ولی از یه طرف دیگه فکر کرد که اون بازم یه هکره که الان به کمک احتیاج داره:
-باشه،دستاتو بیار جلو.

به دستاش دستبند زد و اون رو به سمت بازداشتگاه برد و به اتاقش برگشت...فلش رو از روی میز برداشت و با خودش گفت:
-حالا باید به درستی ازش استفاده کنم.

فلش رو به کامپیوتر زد و بعد بررسی فایل‌ها فهمید که مال شرکت لی هستش...همیشه پرونده های نامجون و هواسا همیشه به هم یه ربطی داشت.

به طرف بخشی که هواسا کار میکرد رفت و با دیدنش گفت:
-یه پرونده خیلی مهم دارم،دوباره از اون فلش‌ها رو برام آوردن،باید بریم دفتر من درباره‌اش صحبت کنیم.
هواسا کاغذهای توی دستش رو روی میز گذاشت:
-باشه بریم.
رفت
-گوش میدم. داشتی درباره فِلَشه میگفتی.

نامجون فلش رو به هواسا نشون داد:
-بازم از اون فلش ها گرفتم ولی ایندفعه خودش برام آوردش.
هواسا با تعجببه فلش نگاه کرد:
-چی؟!خودش آورد؟دستگیرش کردی؟

-تو بازداشتگاهه،گفت که تهیونگ و دار و دسته‌اش دنبالشن،احتمالا اون شب توی بار که برای دستگیریشون اقدام کردید،تهیونگ اونها رو تعقیب کرده و کریس و جه‌بوم رو بردن به خاطر همین اونها رو نتونستید پیدا کنید.

هواسا کمی فکر کرد:
-باید بتونیم کریس و جه‌بوم رو پیدا کنیم...یه کپی از اون مدارک توی فلش میخوام تا بتونم حکم جعلشون رو بگیرم.
-باشه الان اطلاعات رو میریزم روی یه فلش بهت میدم.......

⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐
ووت یادتون نره

Escape Where stories live. Discover now