13.Twins

325 64 35
                                    


10 days later

Third pov [Liam]

داروهایی که دیتون بهش داده بود رو از توی لاکرش برداشت و خوردشون...مزشون خیلی بد بود اما حداقل کمک میکردن که دلش درد نگیره

در لاکرش رو بست و مسیر کلاس رو پیش گرفت...توی راهرو برای یه لحظه جلوی اینه ایستاد

به خودش نگاه کرد...بدنش یکم ضعیف شده بود...زیر چشماش یکم سیاه شده بود و پوستش رنگ پریده بود

دیتون گفته بود بخاطر اینه که یه گرگ توی شکمشه و تمام انرژیش رو از لیام میگیره...اون به اندازه یه بچه چهارماهه بود معلومه که انرژی زیادی میخواست!

طبق حرفای دیتون و پیتر قرار بود تا دو ماه دیگه اوضاعش بدتر از اینم بشه...اسکات تصمیم گرفته بود برای ماه اخر بیاد و با مدیر مدرسشون حرف بزنه تا لیام یک ماه مرخصی بگیره چون اینطور که معلوم بود برای ماه اخر قرار نبود حتی جون راه رفتن داشته باشه!

امروز بالاخره میتونستن جنسیت بچه رو بفهمن...لیام این ده روزو با کلی استرس و هیجان گذرونده بود

و اما تئو...خوب تئو هنوزم بیهوش بود!...علائم حیاتیش هیچ تغییری نکرده بودن و این قضیه کم کم داشت لیام رو ناامید میکرد

تنها اتفاق خوبی که افتاده بود برگشتن استایلز و درک بود

به هر نحوی بود ۷ ساعت مدرسه رو تحمل کردن و به محض خوردن زنگ با عجله سمت دامپزشکی رفتن وقتی رسیدن دیتون کنار اسکات و بقیه نشسته بود و منتظر لیام بودن

دیتون:خوب لیام اماده ای؟
این حرف رو با لبخند مهربون و ارومی زد تا استرس لیام کمتر بشه...لیام اروم سرشو تکون داد و روی تختی که دیتون بهش اشاره کرد دراز کشید

دیتون:این ممکنه یکم درد داشته باشه
بعد دستگاهی رو از اون سمت اتاق اورد
میسون:اوه این شبیه دستگاه سونوگرافیه

دیتون:خوب هست فقط یکم متفاوته
دستگاه رو اماده کرد...مثل دستگاه سونوگرافی معمولی یدونه دسته داشت ولی سرش یه ناخن قرار داشت
کوری:اون ناخن یه الفاست؟

دیتون اروم سرشو تکون داد...استایلز با نگرانی جلو اومد
استایلز:یعنی قراره با اون ناخن بری تو شکمش؟این که حافظه نیست!
نگران بود ...خیلی زیاد!...میترسید لیام یا بچه چیزیشون بشه...ناخن یه الفا حتی برای خوندن حافظه هم خطرناک بود چه برسه به همچین چیزی!

درک اروم شونه های استایلزو گرفت و اونو عقب کشید
درک:اروم باش بیب!...اون چیزیش نمیشه!

Fake Boyfriend[Teen Wolf]Donde viven las historias. Descúbrelo ahora