سلاااام , اول از هر چیز خیلی ممنونم که به داستان ها لطف داشته ووت و کامنت میدهید , میگذارید
#1-larryisreal 💚💙🌼🌼🌼🌼❌نکته ی مهمی هست اینکه ,
پیج دوممو لطفا فالو کنید❌
louloutomo91نکته ی مهم دیگه اینکه , من به کسایی که بتونن بوک هامو به انگلیسی ترجمه کنن نیازمندم , اگه کسی هست لطفا اعلام امادگی کنه
نکته هام زیادن ولی فعلا اینا مهم هاشون بودن
لاو یو گایز 🍻
لویی انگشتشو تو دهنش گرفته بود , تکیه به دیوار , با پاهایی که زانوهاش زیر چونه اش بود
چشم هایی که به هری و چارلی خیره مونده بودن ... چیز خاصی از سردرگمی اون دو نفر نمیفهمیدچارلی خواست حرفی بزنه که هری با عصبانیت سمتش رفت و انگشتشو بالا گرفت , اونقدر بهش فشار اورد که دستش شروع کرد به لرزیدن
:بدبخت شدیم , اگه بقیه بفمن , کارمون تمومه ...جرات نکن باز این مزخرفاتتو تکرار کنی , بقدر کافی از شرایط با خبرم
چارلی چندبار لب زد و بعد دهنشو بست و یه قدم عقب رفت
:پس بگو چیکار کنیم , ...لعنتی
:سند هارو مهر زدم , ... دعا کن کسی از شهر های اطراف ادعای مالکیت نکنه , ...گندش بزنن اگه این اتفاق نمیفتاد , مینداختیمشون بیرون و هیچ غلطی نمیتونستن بکنن
:وارث نداره اما قاضی چی? اگه یکی بره و زیر آبمونو بزنه میفتیم زندان , ... هری , ... میدونم که متوجهی ولی ... کاش مگان اینجا بود بهش یه پولی میدادیم شهادت میداد
:چرت و پرت نگو , کی به حرف یه خدمتکار اهمیت میده , همه با پول طرفدارت میشن , با پول هم دشمنت
چارلی نگاهی به لویی انداخت
:لویی چی?
:نه , درسته که پسر کنت تاملینسونه ولی حرف بزنه متوجه میشن مشکل داره
:نه .. میگم نمیدونه اونارو کشته?
:ساکت شو ... اون فکر میکنه خوابیدن , بهش چیزی نگو چند بار بهت بگم !
YOU ARE READING
IN MY ARMS
Historical Fiction❌COMPLETE❌ #larrystylinson Harry top ژانر : رومنس :You can't talk to me . تو نمیتونی با من حرف بزنی :Why ? چرا :Because he hits me . اون منو میزنه :Who ? کی? :My husband . همسرم