به آرومی از پله های عمارت بالا میرفت که نامجون با عصبانیت موهاشو گرفت
’ هرزه ی احمق اگه اینطوری بخوای ادامه بدی همینجا بفاکت میدم فهمیدی عین آدم راه برو جوریکه همه فک کنن از اومدنت خوشحالی ’
با دردی که از ناحیه ی بالای سرش بهش وارد شد به بینیش چین دادو ناله کرد
”آخخخ، چ_چشم ”
گفت که نامجون وحشیانه پرتش کرد روبه روی درب ورودی
تو همین لحظه در باز شد و پسری همراه با دوست نامجون روبه روشون قرار گرفت
’ آه بلند شو پسرم چرا روی زمین افتادی؟ ’
تهیونگ با بغض نگاهی به مرد و پسر کنارش کرد و روشو به نامجون داد
تهیونگ: م_متاسفم آقا پام گیر کرد افتادم زمین
گفتو با کمک مرد روبه روش از روی زمین بلند شد’مواظب باش پسرم خیلی ضعیفو لاغری ممکنه آسیب ببینی’
تهیونگ سرشو تکون داد و کمی عقب تر رفت و کنار نامجون ایستاد که چشمش به پسر اخموی روبه روش افتاد
لبخند کمرنگی بهش زد که با شنیدن اسمش توسط نامجون تمام تنش لرزید”ب_بله پدر؟ ”
’ همینطور که میبینی از این به بعد تو مطلق به اینجایی حق فرار نداری وگرنه هرجا که باشی پیدات میکنم و میکشمت ’
تهیونگ پشت سر هم سرشو تکون داد و با مخفی کردن دستهای لرزونش پشت کمرش لب زد
”چ_چشم ”
~~~~~~~
مردی با روپوش سفید روبه روی تهیونگ قرار گرفت میخواست بدن نحیفو پر از کبودیش رو چک کنه
’میشه لباسهاتو در بیاری؟ ’
تهیونگ شوکه نگاهی به مرد روپوش سفید کرد و سرشو به نشونه ی نه تکون داد
’ منکه نمیخوام بهت دست درازی کنم میخوام فقط بدنتو چک کنم’
”ن_ نمیخوام ”
تهیونگ گفتو دستشو روی لباسش گذاشت
’اجازه بده بدنتو ببینم وگرنه به آقای جئون میگم ’
تهیونگ با بغض سرشو پایین انداخت و اولین دکمه ی لباسش رو باز کرد
”اگه چیزی که روی کمرم باشه رو ببینید به آقای جئون گزارش میدید؟ ”
’بله چون دلیل دیدنشم همینه’
تهیونگ با ناراحتی سرشو تکون دادو لباسش رو از تنش در آورد
مرد با دیدن بدن پر از زخمو کبود تهیونگ یتای ابروش رو بالا داد
’ واقعا رو بدنت یجای سالم نیست میدونی؟’
YOU ARE READING
Bastard
RomanceK. O. O. K. V. 🖤 M. I. N. V اسمــــات، رومـــنس، اربـــاب بـــرده ای، Bdsm هپی اند 🔞🔞🔞⛓️⛓️⛓️🔞🔞🔞