20:20
• 2019/3/15 •
با استرس عرق کف دستش رو با شلوارش پاک کرد و به ساعت گوشیش خیره شد.
زود که نیومده بود نه؟
شاید توی ترافیک گیر کرده بود؟ قطعا همین بود.
شاید؟
"هی-" با شنیدن صدای اون درست داخل چند قدمیش، دستپاچه شد و به سرعت از روی صندلیش بلند شد.
"هی ..." با لحن پر از استرسی گفت و بعد از جلو آوردن دستش، با جونگین دست داد.
"خیلی وقته ندیده بودمت" جونگین گفت و روی صندلی روبه رویی کیونگسو قرار گرفت.
ولی من نمیتونم اینو راجب تو بگم،
چون هم توی رویاهام میدیدمت، هم توی واقعیت."درسته ... منم خیلی وقته ندیدمت" کیونگسو میخواست واقعیت رو پنهان کنه، و با گفتن این جمله همینکار رو کرد.
"هوم ... چی میخوای سفارش بدم؟" پسر بلند تر بعد از مکثی گفت و به کیونگسو خیره شد.
"همون همیشگی،" کیونگسو گفت و بعد با یادآوری چیزی، با لحن آرومی ادامه داد "البته اگه یادته، اگه نیست هم استی-"
"خدای من چی فکر کردی؟ معلومه یادمه!" جونگین بعد از درشت کردن چشماش گفت و ابروهاش رو بالا انداخت.
"پس ..."
"میرم سفارش بدم، همینجا بمون" جونگین با لبخند ریزی گفت و از سرجاش بلند شد تا غذای امشبشون رو سفارش بده.
بعد از گذشت چند دقیقه، جونگین به سر میزشون برگشت،
اما انگار یه چیز این وسط مشکل داشت.
"عام .. چیزی شده؟ بنظر دستپاچه میای؟" کیونگسو با لحن آرومی پرسید و به پسر خیره شد.
"نه چیزی نیست-" جونگین با دیدن نگاه کیونگسو که داد میزد باور نکرده، لحنشو عوض کرد و ادامه داد "اوکی، هست ... ولی بیخیال میتونه صبر کنه"
"کسی منتظرته؟" کیونگسو با لحن سردی گفت و به صندلی پشتش تکیه داد.
"راستش ... آره" جونگین با لبخند خجالت زده ای گفت و ادامه داد "یادم نبودم امشب ماهگردمونه"
کیونگسو فکر میکرد گول زدن خودش باعث میشه حال بهتر شه،
انگار همین امیدای الکی باعث شدن الان از درون دوباره نابود شه."چه خوب،" کیونگسو با لحن به ظاهر خوشحالی گفت و با لبخندی که داشت خودش رو باهاش عذاب میداد ادامه داد "بهتره بری، منتظرش نزار"
"ولی تو ..."
"مهم نیست، اون دوست دخترته، نه من" کیونگسو با لحن تلخی گفت و برای فرار کردن از نگاه جونگین، خودشو مشغول کار با گوشیش نشون داد.
"باشه ... ولی-" جونگین با مکث گفت و بعد از بالا اومدن نگاه سوالی کیونگسو ادامه داد "از کجا میدونی که ... که دختره؟"
"حدس زدم، که انگار درست بود" پسر با همون لبخند قبلیش گفت و چند دقیقه بعد رفتن جونگین رو مشاهده کرد.
بازم رفتی، نه؟
- کیونگسو عاشق بود،
کسی که عاشقه رو نمیتونید راضی کنید که حماقت نکنه!
YOU ARE READING
[ 𝘉𝘪𝘵𝘵𝘦𝘳 ; 𝘒𝘢𝘪𝘚𝘰𝘰 ]
Short Story• [ مثل یه طعم تلخی، که بعد از یبار چشیدنت نمیشه فراموشت کرد. ] ° ° ° ° ° ° - 𝖦𝖾𝗇𝗋𝖾𝗌 : 𝖱𝗈𝗆𝖺𝗇𝖼𝖾 , 𝖺𝗇𝗀𝗌𝗍.