خببببب سورا اومده😁😁😁 البته این دفعه با همکار.
این فیک با همکاری دوتا از همکارای مترجمم ترجمه شده.
S_UGH_Y مود بردم کار خودشه💜💜
JustinaGizz 💜💜و تو چنل سوپ تو تلگرام آپ شده. پی دی اف فایل رو میتونین اونجا پیدا کنین.
کاپل: سپ
ژانر: رومنس، اسمات
نوینسده: Eternalhoseok
لینک فیک اصلی (که امیدوارم واتپد قرمز کنه)https://archiveofourown.org/works/15981905
خلاصه: یونگی و هوسوک که از هم خوششون نمیاد و شرط با دوستاشون رو میببازن و مجبور میشن با هم برن سفر؟ (یا یه همچین چیزی... بازم سورا ماهی قرمز)
در حالی که نگاهش به هیچ جای مشخصی دوخته شده بود، نیمه آگاه از دنیای بیرون از گرمی و راحتی ماشین و سرش در تماس با شیشهی سرد، از پشت مژههاش به یونگی که داشت رانندگی میکرد نگاه کرد، یونگی حتما متوجه نگاه خیرهاش شده بود و با لبخندی گرم بهش نگاه کرد."بخواب، هوسوک. هنوز چند ساعت با مقصد فاصله داریم."
احساس کرد در حین ارتکاب جرم دستگیر شده، سریع سرش رو برگردوند، با گذشت هر ثانیه گونههاش قرمزتر شدند. چرا یونگی خیلی خوب و مهربون رفتار میکرد؟ اونها خیلی کم هم رو میشناختن و بهترین رابطه رو با هم نداشتن، پس چرا الان خوب رفتار میکرد؟
"میدونم داری به چی فکر میکنی"
یونگی گفت و نگاهش روی راه طولانی و خالی پیش روشون متمرکز شد.
"ها؟" هوسوک آروم زمزمه کرد."میدونم خیلی همدیگه رو نمیشناسیم، و اینکه تو واقعا به من علاقه نداری، ولی از اونجایی که این شرط بندی رو باختیم فکر میکنم باید ازش بهترین نتیجه رو بگیریم. پس فقط بذار فرقهامون رو کنار بذاریم و از این سفر لذت ببریم، باشه؟" یونگی ملایم گفت.
دوباره، حس کرد گرفتار شده، انگار یونگی می تونست افکارش رو بخونه. نمیتونست باور کنه این نتیجهی یه شرط احمقانه بود که با دوستهاشون بسته بودند. اون علاقهی خاصی به یونگی نداشت، اونها هیچ وقت واقعا دوست نبودند.
YOU ARE READING
وانشات بوک هوسوک
Fanfictionخب همونطوری که از اسم بوک مشخصه، این قراره یه بوک از وانشاتهای ترجمهای از کاپلهای هوسوک باشه. امیدوارم خوشتون بیاد /^-^/ سپ نامهوپ هوپمین ویهوپ کوکهوپ جینهوپ بوک رو کامل شده میزنم چون نقطه پایان خاصی نداره و وانشاتها مستقل از همدیگهان، ولی هر...