2

412 66 258
                                    

از کوکی تو ظرف برمیداره و با گاز زدنش به لیامی که با لبخند به لویی چسبیده و لبخند بزرگی داره خیره میشه.

اینکه تریشیا کوکیه مخصوصش رو با چیپس شکلات شیری و پر از نوتلا درست کنه بهترین ایده‌ی ممکن بود

لویی و هری هنوز به موهای لیام نرسیده بودن اما هری تونسته بود موهای پرپشت طلاییه لیام رو دم موشی ببنده و کمی هم لاک خشک شده‌ی صورتی جیغ هم روی گردن لیام کشیده شده بود البته همچین اوضاع خوبی هم نبود هری و لیام آردی بودن و تنها آدمی که تو جمعشون مثل همیشه سالم و مرتب بود لویی‌ای بود که وسطشون نشسته بود و نیشخند بزرگی رو لب‌هاش بود،با چشمای درشت آبیش به یاسر و تریشیا نگاه میکرد

حداقل از سریای قبل لیام خیلی بهتر بود،لخت نبودنش بهترین چیز ممکن بود و تریشیا میتونست البته رژگونه‌ی کوبیده شده رو لپ لیام رو ببینه اما سری‌های قبل حداقل مست میکردن میرفتن تو تراس خونه آهنگ میخوندن یا لیام لخت تو کل ساختمون دنبال دمپایی روفرشی سفیدش میگشت  که پوشیده بود و الآن همه چیز نرمال بود

یاسر لبخندی میزنه و بعد از اینکه زین رو به فحش میکشه به لیام که با بیخیالی تو بغل لویی لم داده نگاهی میکنه

لویی کمی موهای لیام رو میکشید  تا ازش فاصله بگیره و گاهی پس‌گردنی‌ای  بهش میزد لیام همیشه دوست داشت بغل بشه و حتی لیو هم بغلش میکرد به طوری که سر لیام رو سینش قرار میگرفت و اون دختر عاشق لطافت لیام بود

لیام بیش از حد لطیف بود و زین نمیتونست قبول کنه کسی با لیام اونقدر خشن برخورد کنه اما لیام همیشه موقعی که زین نبود این اجازه رو به لویی میداد و گاهی اوقات حتی زین هم نمیتونست جلوی اون دوتا وحشی رو بگیره
گاهی زین با لویی همکاری میکرد تا هم هری و هم لیام رو اذیت کنن و جیغشون رو دربیارن

لیام زمانایی که به لویی میچسبید بیش از حد موذی میشد،به طوری که انگار برادر کوچیک لویی میشد و هرچی لویی میگفت بدون فکر کردن یا آسیب دیدن خودش انجام میداد

چشمای شکلاتیش رو همیشه جمع میکرد و موهاش همیشه نامرتب بودن به خاطره اینکه لویی موهای لیام رو میکشید و لب‌هاش بی‌رنگ میشدن چون وقتایی که لویی بود لیام همیشه کرماش تموم میشد و لب‌هاش صورتی کمرنگ میشدن،لیام وسواسی پیش لویی کثیف‌ترین پسر ممکن میشد

لیام زیرچشمی به لویی‌ای که لب‌هاش طبق معمول گوشه‌ای جمع شده بود و پوزخند به لب داشت خیره میشه و آستین تیشرت پاره‌ شده‌ی طوسی زین که عکس جوکر روش بود رو بالا میبره و با گیجی به یاسر خیره میشه

یاسر:دلمون براتون تنگ شده بود گفتیم یه سر بزنیم،زین که نیویورکه نایل و لیو هم که LA هستن خیلی تنهایین

یاسر به حرف خودش میخنده و سعی میکنه با خندیدن و نگاه به تریشیا اون رو هم بخندونه و از سنگین بودن جو اتاق کمی کم کنه

ONE DIRECTIONWhere stories live. Discover now