Episode 3

156 42 14
                                    


جیسونگ به پسر ریز جسه نگاه کرد. حقیقتا اگه چشاش معاونش رو نمی‌گرفت، قطعا مخ خود رئیس رو می‌زد.

چشمای درشتش، ترکیب صورت ملیحش و لبای جلو اومدش همه و همه باعث می‌شد به این نتیجه برسه که اون‌ یه امگاست.

« از دیدنت خیلی خوشوقتم رئیس لی، باید از رئیس کل تشکر کنم بابت اینکه منو برای این قرارداد فرستاد. افتخاره که با آقایون خوشتیپی مثل شما ملاقات می‌کنم.»

فلیکس لبخند دندون نمایی زد و مرد ساب آلفا رو به اتاق کنفرانس راهنمایی کرد.

 جیسونگ در وهله اول بلافاصله بعد از اینکه روی مبل، جلوی اون دو نفر  نشست برگه قرار داد رو جلوی اون دو نفر گذاشت.

« انگار که شما از وضع مالی مناسبی برخوردارید. دلیلتون برای همکاری با گروه گلدن مون چیه؟»

« درسته حقیقتا ما نیاز مالی نداریم، چیزی که از شرکت شما می‌خوایم اعتباره. طبق قرارداد؛ ما با گرفتن اون پول به مدت پنج سال زیر مجموعه گلدن مون می‌شم و همین برای ما کافیه.»

جیسونگ سر تکون داد و نگاهش رو به معاون رئیس دوخت، پسر مو مشکی ساکتی که تو دقایق ابتدایی حضورش کامل براندازش کرده بود. عجیب دوست داشت راجبش بیشتر بدونه. از اونجایی که هیچ رایحه ای نداشت، مشخص بود که با یه بتا طرفه و زدن مخ یک بتا آسون تر از یه امگا بود.

« خوب پس قرارداد رو بخونید و امضا کنید و اگه موردی داشت، بهم بگید بند ها رو براتون توضیح بدم. »

امگا لبخندی زد و به خوندن قرارداد پرداخت. از اونجایی که قرارداد روبه روش با اون چه شنیده بود یکسان بود، لبخند رضایت روی لباش نشست و برگه ها رو امضا کرد.

« مشتاقم رئیستون رو ببینم، شنیدم تقریبا همسن ماست و توی سن کم موفقه.»

« از رئیس من جالب تر خود شمایید جناب لی، تو بیست سالگی کمتر کسی مدرک داره و شما رئیس اینجایید‌. رئیس من وارث یک تشکیلات خانوادگی بزرگه و از طرفی هم جزو خانواده سلطنتی هم هست، از خردسالی تعلیم دیده برای اینکار پس زیاد جای تعجب نداره که موفق باشه.»

زیر لب ادامه داد، «‌و البته که استفاده ای از دیکش نداره.»

« همچنان مشتاقم با این که می‌دونم امکانش نیست.»

جیسونگ لبخند دندون نمایی زد و چشمکی حواله امگا کرد،

« خوب شاید من بتونم یه کاری کنم. بهت خبر میدم.»

دستش رو سمت امگا دراز کرد و بعد گرفتن دستش برای چند ثانیه شونش رو به شونه مرد زد و در گوشش پچ پچ کرد،

« شما شماره معاونت رو بده، منم قول میکدم به رئیس وصلت کنم.»

بعد از رها کردن دستش کیفش رو برداشت و از ساختمون خارج شد.

عطر بلوبری Blueberry Perfume Where stories live. Discover now