New Life
Omegaverse Ziam- Zayn top (Liam power bottom- Mpreg) وضعیت: کامل شده تاریخ شروع: ۱۴۰۲/۴/۲
Omegaverse Ziam- Zayn top (Liam power bottom- Mpreg) وضعیت: کامل شده تاریخ شروع: ۱۴۰۲/۴/۲
چطور بعد از گذشت سال هایی که توی تاریکی گذشتند، همچنان همون کابوس قدیمی میتونست شب های طولانیش رو طاقت فرسا کنه؟ درست مثل خنجری زهر آلود، بی رحمانه روح بی جانش رو شرحه شرحه میکرد.
در تاریکترین نقطهی جهان هستی، جایی که پژواک پلیدی و خندههای کریهانهی دیوان و شروران هراس بر دل هر موجود زندهای میانداخت، درست همانجایی که شیطان ایستاده بود، گل بابونه ای سر از خاک در آورد.
_اگر یه روزی سرعت من و به کشتن داد گریه نکن ، چون باعث شادی من بوده. + توی دنیا سه تا چیز هست که برای من اهمیت داره ؛ ماشین ، خونه و خانواده.
معشوقه های اون پسر ماشینا بودن اما از کجا میدونست میل به دست آوردن اون ال وی تک ساخت قراره به کجاها بکشونش؟ #1 - fanfiction #1 - ziammayne
مسافرتهای هواییِ اولِ صبح بد ترینن؛ مخصوصا وقتی بغل دستیت یه پر حرفه لعنتی باشه،که لبخند از صورتش پاک نمیشه! آخه محض رضای فاک! اون ساعت شش صبح چه دلیلی برای لبخند زدن داره؟ . . ایده ی اصلی: پیج @vaghti__liampayne
•●♤زین یه امگای تنهاست که خونه و پکی نداره و آوارست. هرچند وقت یه بار توی پکی میره و پنهانی مدتی اونجا میمونه همه چیز از وقتی شروع میشه که پاش به یه شهر بزرگ، محل زندگی یه پک متفاوت و خیلی قدرتمند، میرسه... اون به هیچ وجه خبر نداره که سرنوشتش قراره توی این شهر رقم بخوره!♤●• ♤روزنهای به بوک: ○~•{تو یه نیمه شب سه ناش...
~COMPLETED~ _عضله هات خیلی سکسیان، میتونی قیافهتو هم بهم نشون بدی؟ _نوپ، به جاش میتونم دیکمو بهت نشون بدم. ~ZIAM MAYNE ~SHORT STORY ~PERSIAN TRANSLATION ~SEXT ~SCHOOL ~SMUT #1 ziam #1 ShortStory
لیام از طبقه ی پایین داشت صداش میکرد، اما زین نمیتونست نگاهش رو از ستاره های بالای سرش ، توی آسمون تیره جدا کنه .برای ساعتها بهشون خیره شده بود تا شاید بفهمه ستاره راهنماش چرا داره اشتباه میکنه؟ زین خیره شده بود تا بفهمه چرا عاشق برادرش شده! -این داستان محارم نیست- ❌-Warning: you may think it's an Incest love story bu...
- گفتی اهل کجایی ؟ + پاکستان - و تحصیلاتت چی بود ؟ + طراحی داخلی - بهم بگو یه دانشجوی پاکستانی طراحی داخلی توی اشپزخونه الن دوکاس پلازا اتنه چه غلطی میکنه ؟!؟!؟ 🏅#1 In Ziam 🥢Couples : Ziam (Liam Top) | Joerick (Joel Top) 🥢Parts : 40 🥢Genre : Romance . Angst . Smut . HappyEnd 🥢Update : Saturdays 🥢Completed on...
سایهی شوم نفرینی که آسایش رو از مردم بی گناه گرفته، به دست منو تو برداشته میشه. منو تویی که یک نگاه کوتاه به همدیگه انداختیم بدون اینکه بدونیم سرنوشت مارو برای همدیگه انتخاب کرده. Ziam story, Liam top Werewolves Fantasy تمام شده-
[translation] "خیلی دوست دارم عزیزم" "میدونم و منم دوست دارم.وتورو به حضرت عباس ، برو بخاب ." ■■■■■ فنفیکی از چت های زیام و یکمم بقیهی کاپل ها 4 in Fanfictions
یه پلیس به عنوان جاسوس وارد یه شرکت میشه تا بتونه به رئیس مافیا نزدیک شه و سوابق جرمش رو دربیاره و بفرستتش هلفدونی. هر کدوم از اونها اون یکی رو بازی میده و هر دو بازیچهی هم میشن. -I don't want to deceive you... مترجم : -Liammalik-
اشتراک بین آدمها میتونه ناچیز باشه...یا عجیب یا بیربط یا مرموز اشتراک اونها ایستگاه اتوبوس و آفتاب سر صبح بود...
"وقتی عشق از جایی که فکرشو نمیکنی سراغت میاد..." چی میشه اگر شیرینترین موجود دنیا با سلیطهترین آدم روی زمین مواجه بشه؟ قطعا عواقبی در پی داره... • Smut / Sharing 🔞 • Best ranking : #1 - liampayne #2 - zouis #3 - onedirection #3 - liampayne #5 - zayn #7 - ziam #7 - zaynmalik
• زین مالیک بیست و چهار ساله، برای دو سال در دبیرستان کالینز تدریس کرده و در طول این دوسال هیچ مشکل یا دردسری نداشته، هیچ رابطه ی عاشقانه ای با دانش آموزها، هیچ چیز. ولی همه این ها زمانی خیلی ناگهانی تغییر میکنه که یه دانش آموز به نام لیام پین وارد زندگی زین میشه و زین نمیتونه جلوی خودش و بگیره، ولی چشمای پاپی وارانه...
+چند وقته تو آموزشی ای؟؟ -سه ماه! یه پک به رول ویدش زد +از اینکه منتقل شدی ناراحتی؟ -نه ولی دوست دخترم میگه خیلی از ما دوری! +ما؟ -آره دیگه دوست دخترم حامله است!! #1 in fanfiction --------- Start : 28 jan 2018 Compelet: 19 july 2018
اونا میگن "عاشق شدن کار آسونیه. قسمت سخت ماجرا نگه داشتن عشقیه که پیدا کردی." توی دنیایی که داره به آخر میرسه و به جای آدما زامبیا داخل خیابوناش راه میرن، این جمله معنای کاملا متفاوتی پیدا میکنه. A Ziam Story [Highest ranking: #1 - Horror] [Completed]
من برادرمو کشتم تا فقط عشقمو از چنگش در بیارم 🏳 مثله یه بازیِ حکم بهش نگاه کن ما حتی برادرم باشیم باز رقیبِ همیم باید همو زمین بزنیم
همه چیز به خودت بستگی دارد حتی اینکه چطور "سرنوشتت" را تغییر دهی، با یک انتخاب. و چه چیزی بهتر از آن، که آن انتخاب "عشق" باشد!
خورشیدک! اینو ببین! یه طراحی مناسب برای یه شاهکار هنری! زیباست، دلفریب و شیفتهکننده! اسمشو میذارم پارمنیدس؛ نظر تو چیه عروسک عسلی؟!
زین مالیک!پسری که خودشو تو اتاق تاریک حبس کرد تا دوباره روی کسی که مقصر زندگی سیاهش بوده رو نبینه! اما حالا اون برگشته...برگشته تا کارایی که قبلا نکرده رو انجام بده و بتونه زین مالیک رو!عشق ابدیش رو دوباره بدست بیاره! و این لیام پینه که چیزایی رو میفهمه که شاید زندگیشونو عوض کنه! همه چی سریع اتفاق میوفتاد و اونا هر ل...
درحال آپ "🌿☁️ "نشسته روی تک صندلی انتهای دنیا مغموم و پریشان ، رها شده بودم از بین تمام آدم های دنیا از بین تمام رهگذر های بی خبر از سکوت های آغشته به فریادم ، تو صدایم را شنیدی ... تو دستم را گرفتی مرا از تمام کوه ها بالا کشیدی هنگامی که تمام طناب ها پوسیده بودند بار ها به این فکر کردم زندگی ارزش این همه درد را...