Ella
من سقوط كرده بودم،ته چاهِ نااميدي نعره ي عريون مرگو تو تو اون دره شنيدي تنِ من به جاي دره توي اغوشِ تو افتاد اشكِ حسرتت چكيدو پلك بسته مو تكون داد من ميخوام مال تو باشم،توي خواب تو بمونم چي تو چشماي تو ديدم؟نميدونم..نميدونم
من سقوط كرده بودم،ته چاهِ نااميدي نعره ي عريون مرگو تو تو اون دره شنيدي تنِ من به جاي دره توي اغوشِ تو افتاد اشكِ حسرتت چكيدو پلك بسته مو تكون داد من ميخوام مال تو باشم،توي خواب تو بمونم چي تو چشماي تو ديدم؟نميدونم..نميدونم
"رهای من"اولین داستانیه که مینویسم ویه داستان بلنده. داستان یه دختره به اسم رها..عاشقونست رمانتیکه وصحنه دار.(معذرت از اونایی که دوست ندارن) لطفابهم پیشنهادبدین وازم انتقادکنین ممنون.
" بهت اطمینان میکنم " اما وقتی که کلمات از دهنم خارج شدن پشیمون شدم. داستان توسط خودمون ترجمه شده و کپی ممنوعه بخونیدش خیلی داستانه عالیه ;) [رتبه 21 در فنفیک های واتپد]
خاطره به کنار... حتی اسمم را هم فراموش کردی! همین روزهاست که یکی از عاشقانه هایم را برای کسی بفرستی و بگویی : ببین این متن چقدر شبیه ما دوتاست...
اون مثل اقیانوس بود،همیشه ی قسمتشو مخفی می کرد. میگن دورانی که ما توش زندگی می کنیم نفرین شدس!فقر مثل طاعون همه جا پخش شده،تجار مدام به دهکده ها حمله می کنن و هر کسی توانایی مقاومت کردن نداشته باشه می دزدن و به عنوان برده توی شهرهای اصلی میفروشن.و شاه دزدای دریایی! اونا همه ی اقیانوسو ناامن کردن و شاه همه ی مردامونو ب...
احساس کردم چشماش داره بین ما می چرخه. ـ یک این جا هیچ کس به هیچ وجه رابطه ی جنسی نخواهد داشت.برام هیچ فرقی نمی کنه زن با زن,مرد با مرد,زن بامرد. ـ دو اینجا هیچ کس از من نمی پرسه "چرا" و من تنها کسی ام که می پرسه. ـ سه من سر وقت میام و میرم و شما هم بدون حتی یک دقیقه تاخیر باید اینجا باشید. ـ چهار..ـ دوباره شروع به را...
[ C O M P L E T E D ] اون مثل یه گرگ، توی جنگل تاریک شکارشو دنبال میکرد. هرچقدر که ادگار در دنبال کردن زین مهارت داشت زین هم در فرار کردن ماهر بود. اونا همو خنثی میکردن نه ادگار میتونست زین رو بگیره.... نه زین میتونست تا ابد فرار کنه..... pErFeCt dIsAsTeR (ZaYn MaLiK) Copyright © 2016 Kiki_kogarashi Completed on Wedn...
خط مرز„ «نابود شدن ما مثل خاكستر بود و ما فرو ريختيم چون آروزوي رهايي داشتيم...» ZAYN fan fiction
اونقدر غرق قمار و شرط بندی بودم ، که بدون اینکه حواسم باشه زندگی ام به " زین مالیک " یکی از قوی ترین قمارباز ها باختم ! و من شدم برده دست های اون !🔞 Cover by @infectedfantasy
میبوسمت و اسلحه ارو رو سرت نشونه میگیرم من رو میکشی و نوازشم میکنی بهم لبخند میزنیم و از هم متنفریم سکس میکنیم و شمع روشن میکنیم نفرین میکنیم و دعا میخونیم امروز هستی و فردا نه فردا دشمن من هستی و امروز جونت رو برام میذاری امروز من و توییم علیه دنیا فردا من علیه توام مقابل دنیا میبازم و برنده میشی هردوی مارو به دار...
[ A L I E N 2 ] " O N G O I N G " *بعد از برگشت زِد به زمین، اون تصمیم گرفت برای همیشه پیش لارا و زویی، فرزندشون بمونه. زِد با اسم و فامیلیِ زین مالیک وارد جامعه شد و تموم قدرتاش رو پنهان کرد تا خانوادش رو امن نگهداره. اما حالا دخترشون، زویی، بزرگ شده و البته که از لجبازیِ پدر و مادرش به ارث برده. اون میخواد همهی قد...
*ZAYN MALIK (AU) STORY* "از اول نباید وارد این بازی میشدی تیانا." "مهم نیست آخرش چی میشه، برد یا باخت فرقی نداره. کنار همیم و فعلا همین مهمه."
[ C O M P L E T E D ] اونا هم مثل ما انسان هستند. مثل ما هر روز صبح با یک لبخند از تختشون بلند میشن. مثل ما برای کار آماده میشن. اونا لبخند میزنن.. اما مصنوعی اونا کار میکنن.. اما برای کی؟ اونا پول میگیرن.. اما ازش لذت نمیبرن اونا فعالیت میکنن.. اما اجباری اونا زنده اند.. اما زندگی نمی کن...
به قراردادی که رو به روش بود نگاه کرد و فقط به یک چیز فکر میکرد، فقط میخواست با اون باشه و مهم نیست که عواقبش چی باشه "امضاش میکنم" اخطار: این کتاب شامل روابط جنسی، فحاشی و روابط بی دی اس ام میباشد. ❌داستان خصوصيه ، قبل از خوندن پيج رو فالو كنيد❌ (Harry Styles AU) [Persian Translation] All Rights Reserved ©z...
" تو چشمای فرشته گونه اش ذره ای از شیطان وجود داره " (Harry Styles AU) [ Persian Translation ] © 2014 Qveendom. All Rights Reserved Translated By : @Rose_1989
لیلین شِی، وارث تاج و تخت انگلستان در کشتی درحال مسافرت به فرانسه بود که کشتی اش توسط لویی تاملینسون، بدنام ترین دزد دریایی معروف به شاهزاده ی هفت دریا مورد حمله قرار گرفت. در ضمن داستان مطالب بالای 18 سال داره...با اطلاع بخونید لطفا اگه خوشتون اومد داستانو به دوستاتونم معرفی کنید تا همینجا بخونن...ممنون
من يه چيزى رو خوب درمورد آدما ياد گرفتم. اگر يه كارى رو يه بار انجام دادن، دوباره انجامش ميدن
[copleted] توزندگی کلی عذاب کشیدم ولی بدبختیام ازاونجایی شروع شدکه قبول کردم بشم پرستارش...
اون فقط یه دختر ۱۸ ساله بود که برای نجات دادن بقیه خودشو تو دستای شیطان رها کرد ولی نمی دونست که درون اون شیطان چی در انتظارشه. 📍این داستان کاملا توسط خودم نوشته شده و کپی کردن از داستان جایز نمیباشد. ⚠️دارای قسمت های ۱۸+
[+18] +Sex هر آدمی تو زندگیش زخمای بزرگی داره چه عمیق چه سطحی ولی بیشترشون تموم شده یا داره درمان میشه اما زخمی که من داشتم داره دوباره شروع میشه شروع یک داستان دوباره درد دوباره حس دوباره نفرت دوباره زجر دوباره ...... بزارین بهتون بگم که زخم خونی شده من چیه...
فصل دوم کتاب Once upon a time ....احساسات احساسات که به هم قوی تر میشن؛ جدایی سخت تر میشه. گاهی ممکنه با از دست دادن کسی که باعث به وجود آمدن این احساسات درون تو میشه به یه سفر طولانی بره و تو رو از هم بپاشن
داستان انگليسي فارسى اى درمورد آریانا پهلوان، دختری هجده ساله است که به تازگی از ایران به انگلیس مهاجرت میکند. او در لندن در مدرسه ای شبانه روزی ثبت نام می کند و. در كنار اتفاقات گوناگون، با پسرى به نام هرى استايلز كه عضو يكى از گروه هاى موسيقى دبيرستان هست آشنا ميشود...
[ C O M P L E T E D ] _«میخوای بپری؟» _«آره!» _«نمیذارم!» _«چرا؟ مگه من توی این جهان آدم به حساب میام؟ من فقط یه مرده متحرکم!» _«نمیذارم بپری!» _«نمیتونی جلوم رو بگیری..» _«پس منم باهات میپرم!» Our Conversation Short Story Copyright © 2017 Dark Angel H Started: July 31, 2017 Finished: July 32, 2017 :)))))) Best Reco...