Marry Me !
[با من ازدواج کن ] چت استوری ژانر : تکست /رمنس / اینستاگرام /تویتر /اسمات / انگست کاپل:ویکوک ، نامجین، یونمین
[با من ازدواج کن ] چت استوری ژانر : تکست /رمنس / اینستاگرام /تویتر /اسمات / انگست کاپل:ویکوک ، نامجین، یونمین
جانگکوک فکر میکرد نگرانی های دوست پسرش برای مبارزه اون شب مثل همیشس اما وقتی وارد رینگ شد فهمید اون اخطار ها بی دلیل نبودن... _________ وانشات ویکوک با اسانس یونمینD: همراه کمی صحنه های اسمات😓🔞
کاپل:یونمین کاپل های فرعی:ویکوک،نامجین،... (+من....من حتی به یاد نمیارم که چه کسی هستم.....همه جا تاریکه......نمیتونم چیزی رو ببینم....من به یه جفت چشم نیاز دارم تا راهنمای من بشن.....دست هایی که دستم رو بگیرن.......صدایی که بدونم تنها نیستم..... _من....برای من مهم نیست که تو کی هستی....ازت سواستفاده کردم ولی میخوام...
این اولین داستان من هس امیدوارم دوسش داشته باشین ♡♡♡ کاپل : ویکوک ناگهان درون آغوش گرمی رفت با استرس شروع به معذرت خواهی کرد و با حرف پسر یاد اشک هاش افتاد+"مشکلی نیس ..... صبر کن داری گریه میکنی!؟" در جواب پسر گفت×"اوه گردو خاک تو چشمم رفته" +" اها.... اوه پسر منو نمیشناسی؟!" با این حرف به پسر نگاه کرد هودی مشکی...
جئون جونگکوک دانشجوی دورگه ی کره ای-ژاپنی وقتی برای دنبال کردن رویاهاش به ژاپن رفت انتظار زیادی از زندگیش نداشت...همینکه توی رشته ی مورد علاقش تحصیل کنه و درکنارش شاید یکی دوتا دوست پیدا کنه براش کافی بود...اما انگار سرنوشت براش خواب دیگه ای دیده بود...
⌯ Name꧇ جَـــنـــگـــ و صُـــلـــح ⌯ Couple꧇ KookV, YoonMin, Namjin ⌯ Side Couple꧇ Minv/VMin, SoPe, and... ⌯ Genre꧇ AU, OmegaVerse, WereWolf, Angst, Mystery, Magical, DarkFantasy, Supernatural, Romance, BDSM, Smut, Mpreg ⌯ Channel꧇ @JiminTopStan ⌯ Writer꧇ SISI Hurrary ✍اُمــگــا و آلــفــا، دو خاندان بزرگ سلطنتی، سا...
چانیول در حالی که تسخیر شده دوباره برمي گرده! بکهیون دوباره با کابوس شب هاش مواجه ميشه اما سوال اینجاست، بکهیون تنها بازمانده از اون خونه نبوده.... پس چرا چانیول فقط به دنبال اون آمده؟ گذشته هيچوقت آدم ها رو رها نمیکنه حتی اگر واسه از بین بردن اتفاقات گذشته تمام تلاشت رو هم بکنی اون باز دنبالت میاد! 👻💀 #############...
ژانر: تخیلی | فانتزی | معمایی | درام کاپل: ویکوک | هونهان | یونمین | نامجین ♦️⁛◎خلاصه: | بعد از این که هلیوس خدای خورشید و قدرتمند ترین خدای زنده، از پس نفرین وحشتناک همتای خودش تو سرزمین شیاطین برنیومد؛ درحالی که آخرین نفس هاشو میکشید آخرین امید موجودات ماورایی یعنی روح پسرش رو منجمد میکنه و آخرین پری های زنده رو ما...
در دنیایی که دیگر انسانی وجود ندارد کودکی متولد میشود که حتی برای ماورا هم عجیب است.کودکی که در حین پاکی خالص پلیدی خالص نیز در وجودش است. در این دنیا دیگر کشور های مختلف وجود ندارد ولی خب باز هم خاندان های سلطنتی ای برای اداره کشور وجود دارد.
زندگی مثل یه تیکه کاغذه،و تو فقط یه مداد تو دستات داری که باید با همون مداد زندگیه خودتو رو کاغذ بسازی.تو باید با همون مداد اون تیکه کاغذ و خط خطی کنی تا جایی که کاملا سیاه و پر بشه اونموقعست که دیگه اون کاغذ به درد نمیخوره و باید بندازش دور. اما تو با کورسوی امیدت با ترس اطرافو نگاه میکنی تا شاید کاغذ دیگه ای پیدا...
[دوست داشتنی] کاپل اصلی :کوکوی کاپل فرعی:نامجین،یونمین -انقدر دوست داشتی و خوردنی نباش!-_- +پس توعم انقدر جذاب نباش -.- - میدونم زیادی جذابم ولی باور کن دست خودم نیسシ︎ +خب پس دست منم نیست ک انقدر"دوس داشتنی و خوردنیم" シ︎
داستان دو پسر که از بچگی با هم دوست و بودند و همو دوست داشتند اما چی میشه اگه سرنوشت اونارو برای زمان طولانی از هم جدا کنه و ... _این چیه ته ته ؟ _این گردنبند برای اینکه همیشه به یاد من باشی Ganer : romance,school life,smut Main couple: vkook Side couple: yoonmin,namjin Writer: kimia_VK Editor:chimybb
+لطفا...بزار برم...همه چیز وحشتناکه! پسر کوچکتر رو بغل کرد و کنار گوشش اروم لب زد -همه چیزو درست میکنم ... همیشه کنارت میمونم Main couple : vkook Sub couple : yoonmin - namjin - bXg Genre : omega verse - romance - angst - happy end
[ شیطان پرادا میپوشد. ] پایان یافته ژانر : رمنس/ انگست / فانتزی / سوپرنچرال / اکشن / حاوی اسمات کاپل : اصلی ؛ تهکوک - فرعی ؛ یونمین "این چرخهی تکراری تا ابد ادامه داره و درمان عشق نافرجامی که هر روز و هر روز بهت یادآوری میشه، دست نیافتنیه! برای همینه که عشق برای ما درست نیست، ما نمیمیریم تهیونگ؛ هزار سال من رو حبس ک...
Bts yaoi fanfiction Jungkook-jimin-taehyung سلام به همگي اين اولين باره كه تصميم دارم فيكشنمو اينجا بزارم من يه الف و يه ارمي قديمي هستم و فن فيكاي زيادي نوشتم اما اولين باره كه فيكشني درباره ي بي تي اس مي نويسم! اسم داستان "براي پشيماني دير است" هستش و حالت رئال گونه داره يعني داستان زندگي بي تي اس كه با تخيلات مخلوط...
_ ازم فاصله بگیر جئون جونگکوک..نمیخوام دلم رو به کسی ببازم که ازش میترسم! چشمهای تو، توی خاطراتِ بد من هستن و من این خاطرات رو نمیتونم به یاد بیارم... . . . کاپل: دختر و پسری
"کوکی دونسنگ عزیزم زود به هوش بیا" مثل همیشه بوسه ای به سر کوکی زد و اتاق رو ترک کرد تا هفته بعد وقت ملاقات کوکی موند و اتاق نیمه تاریک بیمارستان.
تهیونگ یکی از جذاب ترین، سردترین و البته خشکترین پسر دانشگاست ک زندگی سختی داشته و داره با دیدن اون پسر خجالتی و کم رو، خیلی درس خون، بینهایت جذاب و با اون چشمای خرگوشیش تو همون *نگاه اول* همه چیزشو به اون پسر باخت بدون اینکه بدونه اون پسر هم همین حسو راجع بهش داره یا نه. چی میشه اگه ی روز...؟
{طلسم شیرین} {کامل شده} +دوست داشتی بدونی من چه شکلیم؟ با بغض ضعیفی که در گلویش داشت از تهیونگ پرسید. -ارزوی هر روزمه. کاپل:ویکوک_یونمین ژانر:راز آلود_کمی فلاف_رمنس_انگست
💙کلمات خاموش💙 -ورژن ویکوک- از همون موقعی که رویای پرواز داشت باید میفهمیدم باید حدس میزدم که سقوط...از پرپر زدن نشئات میگیره بال هاش رو گرفتم و گذاشتم بپره پروازش رو نه!...اما سقوطش رو دیدم کلمات میتونن قاتل باشن مخصوصا وقتی گفته نشن به اندازه ی دو ضربان قلب، یعنی کمتر از یک ثانیه زمان لازم بود تا اونو نجات بدم فقط...
سیاهی همه ی وجودشو گرفته بود ، ولی از بین گردبادی از ترس و گردوغبار نا امیدی خودشو توی برق چشمایی که نمی دید پیدا کرد چرا چیزی که انقدر ازش میترسید، بهش ارامش میداد؟.. ~~ -تخیلی و ... عاره تخیلی:).
• من عاشق همگروهی، برادر و بهترین دوستم شدم... بنظرتون چقدر بده؟ Dec 2015, 11:53pm 15✉ 38♡ 7🔁 چی میشد اگر جونگکوک با ورودش به بی تی اس عاشق تهیونگ میشد...؟ *تم توییتر و چت* 🔞 S: 20200427 E: 🎼kina - can we kiss forever?
و فرشته خداوند نزد او ظاهر شد و به او گفت: "خداوند با تو است ، تو مرد توانایی هستی." گیدئون به او گفت: "ای پروردگار من، اگر خداوند با ما باشد، پس چرا این همه ما را ناکام کرد؟ و کجاست که همه معجزات او که پدران ما به ما از آنها گفتند، کجا هستند؟ اما اکنون خداوند ما را رها کرده است." گیدئون خدا را بیش از هر کس می پرستید...
جئون جونگ کوک، یه آدم معمولی بود که با وجود سن کمش جوری هدفاشو دنبال کرده بود که حالا با وجود هجده سال سن درگیر ماموریت مهمی شده بود. اون مامور شده بود تا به کالج خونآشام ها بره و راز قتل های پی در پیی که رخ میداد و شک نداشت کار یکی از اصیل زاده های اونجا بودو بفهمه، اما...
I always laugh ... but I'm never happy نمیدونم چقدره سر پروژه ی خوناشام هام ولی میدونم تبدیل شدم و الان خودم یکی ازونام که میخاستم روزی بکشمشون ... یکی ازون عجیباشون و تو همین حالم عاشق شدم ... من خیلی تفاوت پیدا کردم
+توي همین گلخونه منتظرم بمون...درست کنار رودي که صدات کردم اثر هنري!خواهش میکنم جوابمو بده. با ناامیدي گفت چون فکر میکرد این دفعه هم هیچ جوابی به دست نمیاره. _تو هم هر روز جایی وسط ذهن شلوغت طعم لبهام رو بخاطر بیار...میترسم به خاطر اینکه زیاد نتونستیم با هم باشیم فراموششون کنی! 🔹couple: TAEkook 🔹genre: romance
«پیمانی به نام عشق» Genre: action, sad, fantasy Write by: Demian Type: one shot Couple: vkook •°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°• قول و قرارمان را فراموش کرده ای! عهد و پیمانمان را شکسته ای! رهایم کردی بی آنکه بفهمی چه خواهم کشید... حال که رفته ای دیگر باز نگرد! دیگر سراغم را نگرفته و برای حالم اشک نریز! پس از ترک...
یه اتفاق عجیب که میتونه زندگی خیلی افراد رو عوض کنه با اینکه هدف کسی جز یک بچه هشت ساله نیست. کاپل:ویکوک