Chapter 3

384 113 284
                                    

واقعاً ممنون بابت ۷ تا ووت پارت قبلی.
و ممنون‌تر از کسی که کامنت هم گذاشت.🥺
مرسی که وقت می‌ذارین.😍❤

اینم از پارت جدید که از دید نایله.
___________________

نایل

ساعت ناهار بود، اما من سعی داشتم بدون جلب توجه توی کتاب‌خونه، سمت قفسه مجلات ورزشی برم تا یه مجله بزرگسال رو لابه‌لاشون بذارم. (ساعت ناهار، کتاب‌خونه توی خلوت‌ترین زمان خودشه.)

خب من شرط خوردن سه‌تا بسته مارشمالو توی نوَد ثانیه رو به جورج باخته‌بودم و این تاوانش بود. اون لعنتی همیشه منو تو دردسر می‌ندازه.

وقتی مجله رو جاسازی کردم، یه نفس راحت کشیدم و دستای عرق کردمو به شلوارم مالیدم‌ و زیر لب یه فحشی نثار جورج کردم.

اما با یه صدای پارس سگ از جا پریدم. می‌دونستم کتاب‌خونه دوربین نداره. ولی باور نمی‌کردم به جاش یه سگ نگهبان لعنتی بذارن بین یه خروار کتاب‌ بدرد نخور!

مضطرب به اطراف نگاه کردم، هیچ سگی به چشمم نخورد. اما یه پسری از تَه کتاب‌خونه داشت تماشام می‌کرد. چشم‌تو‌‌چشم که شدیم، روش رو برگردوند.

بیخیال شدم و خواستم برم بیرون که دوباره همون صدارو شنیدم‌. سرمو چرخوندم. صدا از طرف پسره می‌اومد، ولی بازم هیچ سگی همراهش نبود. اصلاً مگه می‌شه سگ آورد توی کتاب‌خونه‌؟

و بعدش عجیب‌ترین اتفاق ممکن افتاد-پسره بهم پارس کرد!

نمی‌دونستم باید باهاش چشم‌توچشم بشم یا همین الان بزنم بیرون. نمی‌دونستم حالش خوبه یا نه. شاید اینجوری داشت بهم اخطار می‌داد که متوجه شده چیکار کردم. شاید رشوه می‌خواست تا دهنشو باز نکنه. اصلاً شاید دیوانه بود و هر لحظه ممکن بود بهم حمله کنه.

با خودم درگیر بودم که پسره دوباره کارشو تکرار کرد. نتونستم نادیده‌ش بگیرم. حرکاتش برام معنی نداشت. رفتم طرفش. نزدیکش که شدم، سرش رو انداخت پایین و زل زد به کتابش. وقتی بالاخره جلوش وایستادم، آروم سرشو بلند کرد و بهم نگاه کرد. گونه‌هاش قرمز شده بود.

بهش گفتم: «معذرت می‌خوام... ولی تو به من پارس کردی؟»

انتظار نداشتم صورتش از این هم قرمزتر بشه. ولی شد. به تته‌پته افتاد و گفت: «آره. متاسفم.»

«داری تهدیدم می‌کنی؟»

دوباره پارس کرد و گفت: «وای نه! نمی‌تونم جلوی خودمو بگیرم. من سندرم توره دارم.»

Sorry It's Me (L.S)Where stories live. Discover now