لوییِ بدشانس

802 209 346
                                    

من توی چپتر قبلی وقتی داشتم کامنتا رو جواب می‌دادم:😏😂

بگذریم، حالتون چطوره؟

شرط این چپتر: 210 کامنت.

.
.
.

"اول با آبجو شروع می‌کنیم."
هری سرش رو نشونه ی مثبت بالا و پایین کرد و منو رو به سمت لویی هل داد. دستش رو برای بارتندر تکون داد و گفت:"دوتا آبجو لطفا."
بعد، چشم هاش رو روی لویی برگردوند و ادامه داد:"امشب باید توی حموم اتراق کنیم."

"کنیم یا کنی؟ من فقط یه سطل می‌ذارم کنارم."
هری یک بار دیگه منو رو میون انگشت های بلندش گرفت و کاغذ گلاسه رو به سمت صورت لویی هل داد. "اینو ببین! خوندنشون به تنهایی حداقل سه دقیقه طول می‌کشه. فرض کن از هرکدوم یه شات بخوریم. فکر کنم وسطاش فقط استفراغ خودمو سر بکشم."

لویی از خودش صدای عق زدن در آورد و گفت:"اون وقت به من می‌گی حال به هم زن."
هری آروم خندید و گوشه ی لب لویی رو کوتاه بوسید. با اومدن آبجو هاشون با خوشحالی داد زد:" وقتشه بریم فضاااا."

لویی به هیجان دوست پسرش خندید و گفت:" آروم باش خوشگلم. فقط یه آبجوئه."

هری برای این که لبخندش بزرگش رو قایم کنه، یه قلپ از آبجوی توی دستش نوشید. "آره می‌دونم! ولی این یعنی یه شروع پر قدرت برای تست کردن تماااام مشروبای اینجا."

لویی یه نفس، نصف لیوان رو سر کشید و جواب داد:"فکر نکنم بتونیم تموووومشون رو تست کنیم."

هری یه‌کمِ دیگه از نوشیدنی‌‌ش رو مزه مزه کرد و بعد از یه نفس خیلی عمیق، عزمش رو جزم کرد و تمام آبجوش رو سر کشید. لیوان خالی رو محکم روی کانتر کوبید و ابرو هاش رو برای لویی بالا و پایین کرد. "خیلی هم می‌تونیم. به کائنات انرژی مثبت بده."

لویی با لبخند گفت:"باشه سرورم." و یه کم بعد، لیوان خالی خودش رو روی کانتر گذاشت. کلمه ی کلیدی: گذاشت. مثل یه دراما کوئین واقعی که روی صندلی کنارش نشسته بود، لیوانش رو روی میز نکوبید.

"می‌شه نوشیدنی این دور رو من انتخاب کنم؟ لطفنِ لطفنِ لطفا؟"
ذهن لویی برای یه ثانیه منحرف شد و هری رو توی همین حالت، روی تخت خواب تصور کرد. نه اینکه اصراری روی تخت خواب داشته باشه ها، اما خب ذهن خلاقش، فقط به همین جاها قد می‌داد.

اما از خداش بود که هری رو روی کانتر آشپزخونه، وان حموم، دیوار اتاق، راهروی بین اتاق ها، توی بالکن و جاهای دیگه هم داشته باشه. یه چند باری مثل مسخ شده ها پلک زد و به طور مصنوعی ای صداش رو صاف کرد. با یه لبخند کوچیک گفت:"آره عشق. انتخاب کن." و منو رو به سمت اون گرفت.

هری یه نگاه سَرسَری به نوشته های روی کاغذ انداخت و رو به خانمی که مشغول درست کردن کوکتل ها و نوشیدنی ها بود گفت:"دو تا تام کالینز لطفا، مرسی."

Forever And After [L.S|Mpreg]Wo Geschichten leben. Entdecke jetzt