سلام بچه ها، خوبید؟
اول اینکه لطفا اگه میتونید بوک جدیدم رو بخونید. بر اساس سیندرلا ست.
دوما چپتر قبلی به شرط به شرط نرسیده بود:((((
و سوما خیلی خیلی ممنونم از تک تک کامنتهایی که میذارید♡
ببخشید که به همشون جواب نمیدم.شرط ووت: 70
.
.
.هری با دست آزادش صورت لویی رو هل داد و بعد از جمع کردن دماغش گفت:"انقدر بهم نخند، نوبت توئم میرسه."
لویی ادای عق زدن در آورد و گفت:"اَه هری، بگو این دستت همونی نبود که باهاش کون جیان رو پاک کردی."هری شونه هاش رو بالا انداخت و همونطور که کرم سوختگی رو روی پوست جیان پخش میکرد، با یه لحن خیلی بیخیال گفت:"اتفاقا همون بود."
لویی بدون این که جوابی بده، یه بار دیگه عق زد و به سمت دستشویی دوید. از همونجا داد زد:"باورم نمیشه دست عنیتو مالیدی به صورتم!"
با یه حالت چندش، صابون دارچینی رو چند بار محکم روی گونه هاش کشید و بعد از اینکه کف های روی صورتش رو با آب سرد شست، پوست خیسش رو با یقه ی تیشرتش خشک کرد و دوباره وارد اتاق شد.هری برای چند لحظه به لویی نگاه کرد و چشم هاش رو روی جیان برگردوند. "منم باورم نمیشه با این که توی این خونه حوله هست، صورتت رو با تیشرتت خشک کردی."
وقتی جیان فهمید حواس هیچکس بهش نیست، به طور کلافهای نگاهش رو بین اون دو نفر چرخوند و مشتش رو روی پتو کوبید. همونطور که دراز کشیده بود، پاهاش رو توی هوا تکون داد و شروع به نق زدن کرد. "تو یه فسقلیِ کشته مُرده ی توجهی، مگه نه؟"
لویی اخم کرد و گفت:"به دانته میگم که به بچهش گفتی گدای توجه."
لویی احساس حسودی نمیکرد. حتی یه ذره هم نه. حتی به
اندازه ی سوراخ کون مورچه هم نه. مشکل اینجا بود که هری از وقتی چشمش به جیان افتاده بود، مثل یه بابای وظیفه شناس همش امر و نهی میکرد. فقط هم یه بار لویی رو بوسیده بود، اونم روی گونه! لب و مَب و اینا در کار نبود.وقتی هم لویی اعتراضش رو اعلام کرد، هری فقط گفت:"برای بچه بدآموزی داره." و بعد بقیه ی موز له شده رو توی دهن جیان چپوند. خدایی این انصافه؟
YOU ARE READING
Forever And After [L.S|Mpreg]
Fanfictionجایی که لویی توی یه آموزشگاه موسیقی کودکان کار میکنه و هری یه تتو آرتیسته که همراه با گربهـش اولی، یه زندگی آروم و بی سر و صدا داره. به علاوه ی این که هر دوتای اون ها برای تشکیل خانواده و داشتن بچه های کوچولو، یه کم زیادی اشتیاق نشون میدن. _____...