پارت اولش به خارجی ۵هزار کلمه و به فارسی ۶هزار کلمه شد، ازونجایی که این مقدار زیاده، من نصفش کردم تا با دقت بخونید.
.
.
.
.
"لویی؟ عزیزم وقت بیدار شدنه" لویی با شنیدن صدا سرش رو زیر پتو برد، ولی وقتی احساس کرد مامانش داره اون رو از روش برمیداره، ناله کرد. "بیا عزیزم، تو که نمیخوای دیر کنی؟"بیمیل از تختش جدا شد و بلافاصله سمت حموم رفت تا با دوش گرفتن، ذهنش رو برای افکار روزانهش خالی کنه.
از این گذشته اون تنها فردی هست که توی خونه سرویس بهداشتی مخصوص به خودش رو داره، پس از این فرصت نهایت استفاده رو میکنه.
برخلاف لویی، خواهر و برادرهاش همه از یک دستشویی مشترک استفاده میکنن. البته این از نظر لویی کمترین چیزی بود که در قبال نگهداریِ چندتا بچه نوپا (توی گذشته) بهش رسیده. پس لویی این رو لایق خودش میدونست.
پس از اتمام کار، موهاش رو شونه کرد و گذاشت همونطور نامرتب توی پیشونیش پخش بشن، چون نمیتونست از این بیشتر بهشون اهمیت بده.
به اتاقش برگشت تا چندتا لباس بپوشه.
بعد از اون کنار خانوادش صبحانه خورد و آماده شد تا خواهر و برادرهاش رو به مدرسهشون برسونه. بعد از اون هم خودش به دبیرستانش رفت. به جهنم خوش امدی!
اون بیست سالشه و بعد از این همه مدت هنوز دبیرستان میره. عالیه.
البته که لویی مشکلی توی مطالعه کردن نداشت! در واقع لویی تمام کلاسهاش رو -سالها پیش- با بهترین نمرات پشت سر گذاشته.
موضوعی که مرتبا سبب شکست خوردن لویی و جلوگیری از فارغ تحصیل شدنش از دبیرستان میشد تنها یه کلاس بود. سابمیشِن.
لویی یه امگاس، بنابراین باید در برابر آلفای آیندهش مطیع باشه. البته این مسئلهای نیست که لویی باهاش مشکل داره.
در واقع مشکل لویی اینجاست که چرا ازش انتظار میره به همهی آلفاها احترام بذاره؟
اونها برتر نیستن پس لویی این کار رو نمیکنه و این به این معنیِ که اون بازم قراره شکست بخوره. گاهی وقتهام اون بیش از هر زمان دیگهای لجباز و یکدنده میشه که البته این هم به نفعش نیست و نتیجهای براش به همراه نداره.
توی سالن مدرسه قدم برداشت و تموم نگاههای آزاردهندهای که بهش خیره شده بودن رو نادیده گرفت.
اون کارهایی رو انجام میداد که بقیه انجامشون نمیدادن، و این دلیل کافی بود تا بقیه بخوان ازش خوششون نیاد.
YOU ARE READING
True Mates [L.S]
Fanfiction[Persian Translation] [complete✔] لویی تاملینسون، بدترین امگایی هست که هر کس به چشم دیده. اون امگایی هست که خودش رو موظف به تسلیم شدن و اطلاعت کردن از بقیه نمیبینه، و به نوعی اون توانایی مقاومت در برابر دستوراتِ تقریبا هر فردی رو داره. هری استایلز...