من یه عالمه ووت و کامنت میخوام🥺
~Apocalypse- cigarettes after Sex~
سنگهای کوچیکی که از کنار دریاچه پیدا کرده بود رو از جیبش درآورد و به دست زین داد. روی زانوهاش خم شد و سالی رو توی بغلش گرفت و منتظر، صبر کرد.
زین شال گردنش رو دور گردنش کمی سفت کرد و چوب ها رو دوطرف بدن آدم برفی گذاشت. پیش لئو برگشت و کنارش ایستاد. به آدم برفی ای که از صبح زود مشغول درست کردنش بودن نگاه کرد. لبخندی زد و از نسکافهای که برای خودش درست کرده بود کمی نوشید.
"سردم شده. حالا بریم تو؟" لئو بعد از کشیدن نقاشی کوچیکی روی برف ها گفت و زین سرش رو تکون داد و دست لئو رو گرفت.
در خونه رو به آرومی باز کرد و پشت سرش به سرعت در رو بست تا سرما به داخل خونه راه پیدا نکنه و بیشتر از این، احساس سرما نکنن. به سمت اتاق رفت و کلاه و کاپشنش رو درآورد و آویزون کرد.روی تخت نشست و کمی خودش رو، به لیام نزدیک تر کرد. پتو رو تا سر شونههاش بالا کشید و شونهاش رو بوسید. براش اهمیتی نداشت اگه لیام شب قبل زودتر از همه خوابید و الان قرار بود دیر تر از همه بلند بشه. کنارش دراز کشید و موهایی که روی صورتش ریخته بود رو مرتب کرد و به آرومی هر دو چشمش رو بوسید.
تا زمانی که لیام، چشمهاش رو باز کرد به نوازش موهاش مشغول بود. لیام لبخندی زد و پتو رو بیشتر روی خودش انداخت و کاملا توی آغوش زین فرو رفت و دوباره چشمهاش رو بست.
"خیلی خوابیدم. نه؟" لیام گفت و زین خندید. دستش رو دور کمر لیام حلقه کرد و انگشتهاش رو پشت سرش کشید و جواب داد:
"یه دوازده ساعت کامل!""ولی من هنوز خوابم میاد؛ نمیتونم از تخت دل بِکِنم. نمیشه یه دوازده ساعت دیگه هم بخوابم؟" لیام گفت و سرش رو به سینه زین چسبوند.
همونطور که دستهای لیام رو از بالا تا پایین کمرش میکشید پرسید:
"چرا نتونی؟ ولی اومدی اینجا تا فقط بخوابی؟""علاوه بر اون میخوام غذا رو هم اینجا روی تخت بخورم." گفت و دوباره چشمهاش رو بست. اجازه داد تا برای چند دقیقه باز هم بخوابه. بعد از مدتی که دیگه نتونست خوابش ببره، بلند شد و نشست. چشمهاش رو مالوند و قبل از اینکه از روی تخت بلند بشه، گونهی زین رو بوسید و آهسته از اتاق خارج شد.
بعد از مسواک زدن و شستن دست و صورتش، از کلبهی چوبی ای که از شب قبل اومده بودن، بیرون رفت و کلاهش رو پایین تر کشید تا سرما اذیتش نکنه. روی میز چوبی کنار نرده ها نشست و به اطرافش نگاه کرد. چشمش به آدم برفی کوچیکی که چشم و لب هایی با سنگ و دستهایی با چوب داشت خورد د لبخندی زد. اون بیش از اندازه زیبا شده بود چندتا از سنگ ها پایین تر از سنگ دیگه ای قرار داشت و لبخند کجی ساخته شده بود و حدس لیام در این مورد که کار لئو بوده، شکی نداشت.
DU LIEST GERADE
Hymn for the missing Love 'ZM'
Romantik𝐂𝐨𝐦𝐩𝐥𝐞𝐭𝐞𝐝 "Tried to walk together But the night was growing dark Thought you were beside me But I reached and you were gone" "خواستم با هم قدم بزنیم اما شب تاریک و تاریکتر میشد فکر می کردم کنارمی اما وقتی رسیدم تو رفته بودی"