The space between us

2

لوییی در خونه رو باز میکنه و بدون تعارف به هری خودش اول وارد
میشه هری خنده کوچیکی برای پررو بودن اون پسر میکنه و وارد اون
آپارتمان کوچیک میشه

لو: "خب میدونم آپارتمان من خیلی کوچیک و نقلیه ولی برای ی نفر
جای خیلی خوبیه "

لویی با ذوق و شوق بخش های مختلف خونه ای ک چندان هم بزرگ نیست
رو به هری نشون میده
و در اتاقی رو باز میکنه و میپره داخل

لو:"خب اینم اتاق منه مستر استایلز نظرتون راجع ب خونه من؟"
ه: "خب یکم شلوغ پلوغه ولی معلومه که خونه فوق العاده ایه ب همون اندازه ک صاحبش هست"

لویی ضربه محکمی به بازوی هری میزنه و میگه :

"شات د فاک آپ خونه من اصلا هم شلوغ نیس حالا بتمرگ تا من پاپ کورن  بیارم یه فیلم انتخاب کن ببینیم"

هری ب کیوتی بیش از اندازه این پسر که حتی موقع عصبانیت هم خیلی
کیوته میخنده و میره سراغ باکس فیلمایی که لویی نشونش داده..
از اونور لویی رفته تو آشپزخونه فکر میکنه که چ مرگش شده...

*لویی با خودش*

~وات د هل تومو این چه تصوراتیه ک تو میکنی تویی ک تا به حال با یه
نفرم دم نگرفتی الان داری به اون مردیکه فکر میکنی اصلا عوضی بیشعور چرا دعوتش کردی خونه ت ...
کی تا به حال پاشو تو این خونه گذاشته که اون دومی باشه اوف کامان لو تو حتی اجازه ندادی زین یه بار بیاد اینجا...

اینا حرفای بخش تاریک لوییه اون بخشی که توی همه آدما وجود داره و همیشه بهمون سرگوفت میزنه و نمیزاره خوبی ها و روشنیا رو ببینیم...
ولی هر آدمی یه بخش دیگه هم داره که توی داستانای اسطوره ای بهش میگن فرشته ی وجود..
اون روشنی درونه و همیشه امید و قشنگیای دنیا رو نشون میداد

~ولی لویی این مرد ممکنه همونی باشه که تورو از تنهایی و بی کسی در میاره بنظرت عجیب نیس تو ک تا حالا به هیچ کس محل ندادی یهو به این آدم نزدیک بشی و باهاش وقت بگذرونی؟..
~برو بیشعور فقط گندی ک زدیو جمع کن و اونو هر چه زود تر از خونه ت بیروت کن
~نه لویی اینکارو نکن

میدونین جالبی دنیا چیه؟ اینه ک همیشه بخش تاریک در مرحله اول پیروز میشه
لویی تاملینسون هم استثنا نیست...

لویی با اعصاب خوردگی از آشپزخونه بیرون میاد
هری ک میبینه لویی بالاخره برگشته ولی توی دستش پاپ گرونی نمیبینه اخمی میکنه و ازش میپرسه "پس پاپ کرن چیشد؟"
لو: "همین الان از خونه من بر‌و بیرون چرا من تورو راه دادم دراز بی قواره این چ گوهی بود من خوردم برو بیرون همین الان"