12

436 30 312
                                    

*همون موقع ها توی سالن*

موقع انتخاب کینگ و کویین  سال بود
هری مسئول اعلامشون شده بود برگه رو از مدیر ودربی گرفت وپشت میکروفون رفت و گفت:
خب دانش آموزای دبیرستان بروکلین یه سال دگ رم تموم کردین و اما میرسه نوبت به جذاب ترین بخش سال یعنی انتخاب کینگ ‌کویین سال که امسال یه تغییر جالبی که بوجود اومده اینه که بیشترین رای ها مال یه کاپل کینگه
لیدیز اند جنتلمن کینگ های امسال دبیرستان بروکلین:

زین مالیک و لیام پین
تبریک میگم ، زین و لیام لطفا بیاین بالا

چند دقیقه گذشت و هری نمیتونست بین جمعیت زیام رو پیدا کنه یکم به اطراف نگاه کرد و با چشمش به لویی اشاره کرد ک نمیدونه که اونا کجان و با لبخند نصفه و‌نیمه و شیطون لویی فهمید که بله اون دوتا کیوت عاشق رفتن کارای قشنگ قشنگ بکنن...

هری به ناچاری پشت دوربین گفت: خب ظاهرا آقای مالیک و آقای پین اینجا نیستن
ما دنبالشون میگردیم و شما رو دعوت میکنم تا به گروه لیتل میکس خوش آمد بگین...

و از روی استیج پایین رفت و دست لویی رو گرفت و گفت بیا مام بریم یکم کارای قشنگ قشنگ بکنیم

لویی هم از خدا خواسته از اون فضای خفه بیرون زد و دنبال هری رفت...
هری اینبار انگار خیلی حشری شده بود توی راهرو مدرسه لویی رو چرخوند و لباشو به لبای لویی کوبید

ولی لویی نمیتونست تحمل کنه که کنترل بوسه دستش نباشه بنابراین دست هری رو از پشت گردنش برداشت و کنترل بوسه رو گرفت ...
این با بوسه های قبلی فرق داشت اینا با احساس بود و عاشقانه...

لویی به آرومی هری رو به سمت کلاس خالی هدایت کرد..

لویی هری رو به لبه ی میز معلم چسبوند و بیشتر هلش داد تا مجبور بشه از میز بالا بره و روش خیمه بزنه
با بوسه های نرمش روی بدن هری خیمه زد و دستش رو پایین برد...
هری خودشو یکم روی میز بالا کشید

لویی روی هری خیمه زد و بوسه نرم و عمیقی رو از اون لبای توت فرنگی گرفت

هری دستاشو روی موهای نرم و خوش حالت لویی میکشید و کی گفته لویی از این کار بدش میومد؟
لویی دیگه طاقتش تموم شده بود و دستش رو برد پایین و تیشرت هری رو درآورد
نیپل های هری رو مک آرومی زد و گفت: هز تو چشمام نگاه کن...

هری با چشمای خمار از لذت  سرشو پایین برد و به لویی نگاه کرد که داشت بوسه های کوتاهی روی شکم هری میزاشت و به سمت بالا میومد
تموم مدت نگاه های اون دو تا روی هم قفل شده بود...
اقیانوس های لویی  جنگل هری  رو توی خودشون حل میکردن..

The space between us Where stories live. Discover now