چند روز گذشت...
لیام افت تحصیلی شدیدی پیدا کرده بود
دگ شاگرد خرخون کلاس نبود
میز اول نمیشست
...برای درس جواب دادن داوطلب نمیشدی روز از بلند گوی مدرسه گفتن :
لیام پین ب دفتر مدیر ودربی سریع مراجعه کنینلیام با بی حالی کوله شو برداشت و ب سمت دفتر مدیر رفت
وارد دفتر شد پرینسیپل ودربی و نایل اونجا بودن و با اخم به لیام نگاه میکردن..ودربی: "آقای پین لطفا بشینین"
لیام روی صندلی کنار نایل نشستو: خب آقای پین توی این چند روز اخیر شما افت تحصیلی بیش از حد داشتین و اینطور ک برادرتون میگن تو خونه هم اوضاع خوبی ندارین اگ با من یا برادرتون راحت نیستین ک درباره مشکلتون حرف بزنین میخواین در حضور مشاور کانر صحبت کنین؟
ل: ن همینجا میگم خب من ... امم.. بخاطر ز....
بغضش شکست و دوباره اشک هاش جاری شدن
لیام نمیتونست اسم اون پسر رو دگ ب زبون بیاره...نایل: این ب اون پسره مالیک ک ربطی نداره
ولی سکوت لیام جواب نایل رو داد
ن: خودم میرم میکشمش ب چ جرئتی ... آخه ب چ جرئتی اون آشغال این کار رو با بردار من کرده عوضیودربی: لطفا آروم باشین آقای هوران من ناراحتی شما رو درک میکنم ولی بزارین از روش های درستش پیش بریم
نایل ک داشت از عصبانیت منفجر میشد و چشمای آبیش ب سرخی رسیده بودن: چی چیو راه درستش من میرم حساب اون asshole رو برسم و حقشو کف دستش بزارم
بدون توجه به ودربی و لیامی ک داشت قطره قطره اشک میریخت از دفتر بیرون رفت
زین داشت با بقیه بچه های کلاس توی راهرو راه میرفت و سعی میکرد لویی دپرس رو سرحال کنه ک یهو دید ی مشت گنده توی صورتش خالی شد
زین سرشو بالا کرد و دستشو روی لبش کشید و با دیدن قطره خون روی لبش عصبانی شد
ز: وات د فاککک این کدوم خریی...ادامه حرفشو خورد چون نایل هوران جلوش بود با صورتی ک از شدت قرمزی مثل ی آتشفشانی بود ک داشت فوران میکرد
ن: مالیک میخوام بکشمت فقط چون من مثل تو حیوون نیستم ی فرصت بهت میدم ک با تموم سرعتت بدوی و نزاری من بهت برسم چون من تا آخر روز دنبالت میدوم و تا کل بدنت رو کبود نکنم ول کن نیستم
زین منتظر نشد ادامه حرف نایلو بشنوه و با تموم سرعت دوید انقد تند میدوید ک نفسش دیگه بالا نمیومد ولی جرئت وایستادن نداشت اونم وقتی ک هوران یه قدم پشت سرش بود..
YOU ARE READING
The space between us
Fanfiction~آخه لویی من تا ب حال هیچوقت چنین حسی رو ب هیچکی نداشتم این برام عجیبه... . . . ~زین من امروز یه گندی زدم و برای اولین بار از اینکه کسیو به فاک دادم پشیمونم... لری و زیام💙💚🧡❤️ Top ranked: #15 on ziammayne