6

338 44 83
                                    

یه چند مین وقتتون میگیرم
خب گایز من فردا باید برم مشهد و تا نتم راه بیوفته چند روزی طول میکشه پس امروز دوتا پارت براتون میزارم🥺
لطفا ووت های هر دوشو به ۱۰ تا برسونین قلب پیر منو شاد کنین😂
زیاد حرف زدم
این پارت رو با آهنگ Two of us لویی بخونین



*همون روز دو ساعت قبل زیام*

زین دست لیام مات و مهبوت رو گرفته بود و اونو دنبال خودش میکشوند

ز: خب تدی بر دوس داری کجا بریم؟
لی: ش..هر...ب..اااا...زززرزی؟
ز: باشه باشه کالم داون تدی بر خجالتی میریم شهر بازی

ی تاکسی گرفت و سوار شدن...
راه از مدرسه تا شهربازی طولانی بود و حداقل یه ساعت  طول میکشید تا برسن...
زین ک حوصله ش پوکیده بود ب لیام نگاه کرد ک سرشو انداخته بود پایین...

ز: تدی بر؟
لی: اوهوم؟
ز: میشه ببوسمت؟
لی: وات...

ولی دگ زین منتظر نشد ک لیام ادامه جواب رو بده و آروم لباشو روی لبای لیام گذاشت
لیام اولش بهت و حیرت زده بود و نمیدونست چیکار کنه..

زین روی لبای لیام زمزمه کرد و گفت: تدی بر اگ دوس داشتی ب من جواب بده ...

لیام مک کوچیکی ب لب پایین زین زد و این علامتی بود برای زین ک بفهمه میتونه ب بوسیدن لیام ادامه بده
دستش رو پشت گردن لیام گذاشت و تک تک نقاط لباشو بوسید
لیام هم در جواب بوسه های کوتاهی میزد
بوسه اونا با صدای راننده قطع شد...

آقا ب شهر بازی رسیدیم هزینه میشه ۱۵ دلار.

زین پول رو حساب کرد و دست لیام رو گرفت و ب سمت شهر بازی برد
اونا یه ساعت کامل تقریبا تموم وسایل شهربازی رو امتحان کردن
لیام دیگه خجالتش ریخته بود و خوشحال بود ک بالاخره با کسیه ک دوسش داره و میتونه با زین وقت بگذرونه ...

بعد اونهمه دویدن و خندیدن حسابی گرسنه شون شده بود رفتن سمت مک دونالد تا چیزی بخورن ک زین ی چهره آشنا دید ..

ز: هی تومو...
.
.
.

بعد اینکه لویی رفت زین ب آرومی دستی روی کمر لیام کشید و گفت ناراحت نباش تدی بر توموئه عادتشه نمیتونه ترک کنه
ولی وقتی بیشتر باهاش آشنا بشی میفهمی فقط ی کیتنه ک یکم پنجول میندازه...

The space between us Where stories live. Discover now