☾︎8☽︎

937 190 33
                                    

رو کاور کراشم‌ گادددد(╥_╥)
یه سری توضیحات آخر پارت هست،لطفا بخونین عشقولیام*_*

************

شب شده بود.

هوا تاریک و خنک بود.

روی صحنه یه گروه دختر در حال رقصیدن و آواز خوندن بودند.

بقیه بچه ها هم رو صندلی نشسته بودند و اونا رو تشویق میکردند.

سوجون بافت طوسی،مشکی ای پوشیده بود و کت چرمی هم روش پوشیده بود.

امیدوار به سوهو نگاه میکرد ولی بیفایده بود.

سوهو حتی سمتش نگاه هم نمیکرد.

سوجون با پشیمونی خیره اش بود.

یکم زیاده روی کرده بود..

هر چند این سوجون بود که سیلی خورده بود ولی میخواست خودش از سوهو معذرت خواهی بکنه.

پوفی کشید و زیر لب گفت:

سوجون_مگه خودش نبود میگفت مشتاقه این کتو تو تنم ببینه،پس چرا حتی نگاهم نمیکنه؟

در حال خودخوری بود که دختری کنارش نشست.

حتی بهش نگاه هم نکرد...فقط به سوهو زل زده بود.

با صدایی که شنید با بهت سمتش چرخید.

_چرا بهش زل زدی؟

سوجون فقط با بهت نگاهش میکرد.

بعد از لحظه ای با حالت التماس و لحنی که سمت گریه میرفت گفت:

سوجون_آه..خدا..چشمای معصومم!

دو تا انگشتش رو سمت چشماش برد و جلوشون رو گرفت.

سوجون_این چیه پوشیدی؟....زود باش از کنارم برو...الان فکر میکنن من باهات نسبتی دارم!

یون جئو خودش رو با شیطنت نزدیکش کرد:

یون جئو_چرا؟!من به خاطر تو اینشکلی خودمو آماده کردم.

سوجون دادی زد که تو اون همه سر و صدا گم شد:

سوجون_نه...به من دست نزن....بکش کنار ببینم!

یون جئو چشماش رو با عشوه بالا داد و خودش رو عقب برد.

یون جئو_خیلی خب بابا...رم نکن...لیاقت نداری...

سوجون فقط نگاه چپی بهش انداخت و بعد به سوهو نگاه کرد که لبخندی رو لبش نشست.

مچ سوهو رو گرفته بود.

نگاهش سمت سوجون بود و وقتی متوجه سوجون شد،سریع برگشت.

همون طوری به سوهو زل زده بود که صدای یون‌ جئو اومد:

یون جئو_دوباره دعواتون شد؟...مطمئنم تو شروعش کردی! متوجهی داری رابطتتون رو به خاطر یه دختر بی ارزش که معلوم نیست از کجا پیدا شده خراب میکنی؟

𝐋𝐨𝐯𝐞 𝐘𝐨𝐮 𝐋𝐢𝐤𝐞 𝐁𝐞𝐟𝐨𝐫𝐞Where stories live. Discover now