: )
هر دو با دست های بسته رو به روی فرمانده ای که خیلی راحت روی صندلیش لم داده و داره سیگار میکشه ایستاده بودن .
فضای اتاق بیش از حد بسته و دود سیگار واقعا خفه کننده بود .
چه انتظاری میشه از مخفیگاه زیر زمینی درست پایینِ نزدیک ترین پایگاه به مرز داشت ؟
فرمانده کام عمیق دیگه ای از سیگارش گرفت و به طرف سرباز ها برگشتفرمانده _ پیر خرفتی که دستور میده ... چه جالب
جیمین خیلی ترسیده بود . کوک هم ترسیده بود ولی نه به اندازه ی جیمین . اون پسر کله شق تر از این حرفا بود . تمام سرباز ها به چشم دیده بودن چه بلایی سر کسی میاد که کوچک ترین اشتباهی بکنه . کم ترین مجازات صد ضربه شلاق بود . جیمین میدونست کشورش بیش از حد قانونی و روی نظمه اما بازم اون حرف هارو زد . خواست اوضاع رو کمی بهتر کنه اما تا دهن باز کرد ، کوک شرو به صحبت کرد
_ فرمانده ما متاسف هستیم . منظور ما اون چیزی نیست که شما فکر میکنید . قسم میخورم اون فقط یه حرف بود !
فرمانده سیگارش رو روی میز خاموش کرد و به جونگکوک زل زد .
فرمانده _ بحث سر کلمات بی پایه و اساس شما نیست ! بحث سر اینه که این حرف ها از کجا الهام گرفته میشه ! از مغز های کثیف و خام ! مغز های نپخته ... درست مثل بچه های مدرسه ای که از ناظم و معلم بیزارن صحبت میکنید !
جیمین و جونگکوک هر دو سرهاشون رو پایین انداخته بودن و چیزی نمیگفتن . دروغ چرا کوک داشت ریزه سنگ های کف اتاق رو میشمرد .
فرمانده _ با هم چه نسبتی دارید ؟
_ از بچگی باهم دوستیم قربان
فرمانده _ چند سالتونه ؟
_ هر دو 23 سالمونه
فرمانده _ چند وقته سرباز شدید ؟
_ پنج ماه
فرمانده _ خانواده دارید ؟
_ بله من ..
فرمانده _ یکم دهنتو ببند بزار این جوجه هم حرف بزنه دلم برای صداش تنگ شده !
کوک با حرص و عصبانیت به فرمانده نگاه کرد و تو دلش هزار بار اون مردک عوضی رو به مثلثل بست ... همه ی اون عوضی ها میخواستن از خوشگلی و معصومیت جیمین استفاده کنن و بدتر از اون صحبت کردنش رو مسخره میکردن !
+ ک..کوک یه خواهر ..کو..چیک تر داره . م..من هم .. یه ب..برادر بزرگ..تر دارم .
فرمانده _ خواهرش چند سالشه ؟
این بار جیمین هم با حالت تعصب واری به اون فرمانده پیر حرومزاده خیره شد و با اکراه گفت
+ ه..هفت
فرمانده صورتش رو به ظاهر کمی جمع کرد و خودش رو ناراحت نشون داد
YOU ARE READING
SOLDIERS HAVE HEARTS
Fanfiction+ زندگی یک سرباز برپایه سه اصله . اسلحه ، قدرت و سکس ! جنگ برای پسرای ناز نیست . ارتش مرد میخواد ! مردایی بی احساس ، تماما منطقی و جنگنجو . اینجا جایی برای مهربونی نداریم . _ اما .. س͟ر͟ب͟ا͟ز͟ ͟ه͟ا͟ ͟ه͟م͟ ͟ق͟ل͟ب͟ ͟د͟ا͟ر͟ن . +قلب های بیمار ؟ cp : v...