پارت5

1.7K 322 67
                                    

+اون...خب....اون جفتمه جونگ کوک...

_چییییییی؟

با حرف جیمین تنها واکنشی که تونستم نشون بدم همین بود
جمین دستشو جلو صورتم گرفت وتند تند تکونش داد:

+هی هی آروم باش دیوونه شدی؟چرا داد میزنی؟
با کلافگی دستی تو موهام کشیدم
تو این وضعیت آخه...

جیمین چشماشو ریز کرد وبا شک بهم خیره شد
+مشکوک میزنی جئون چرا انقد کلافه شدی؟

اخمامو توهم کشیدم و به صورت شکاکش خیره شدم
با خودش چه فکری میکرد اینکه من به جفتش چشم دارم؟

اخماموبیشتر توهم کشیدم:
_احمق نشو جیم اون چیزی که تو فکر تو میگذره نیست

+پس چیه؟
_هیچی فقط من تورو آورده بودم که حواست به من باشه وکمک دستم باشی الان خودم باید حواسم بهت باشه که نزدیک اون بچه نشی

اخماشو بیشتر توهم کشید وبا خشم پرسید:
+برای چی نباید بزاری نزدیک جفتم بشم؟
ها؟ چی تو فکرته جئون

با شنیدن کلمه جئون فهمیدم واقعا عصبی وجدی شده
دستمو به پیشونیم زدم
حالا چجوری باید راضیش میکردم
پوفی کشیدمو با گفتن کلمه "احمق" دستشو گرفتم و با خودم کشیدمش

با اینکه عصبانی بود ولی مخالفتی نکرد ودنبالم اومد

روبه روی اتاق تهیونگ که رسیدم دستشو رها کردم و روی صندلی های انتظار نشستم وبه جیمین هم اشاره کردم بشینه

وقتی حالت نفس هاش یکم آروم شد شروع به حرف زدن کردم:

_جیم من هیچ مشکلی ندارم که تو نزدیک جفتت بشی هیچ حسی هم بهش ندارم
اما یه مشکلی هست

+چه مشکلی؟
_اینکه اون پسر قبلا تو پرورشگاه بوده وبه خاطر دزدیده شدنش مردم گریز شد وبه سختی با بقیه ارتباط برقرار میکنه

+که چی؟

با کلافگی دستی تو موهام کشیدم و سمتش چرخیدم
_جیم چرا نمیفهمی با اون اشتیاقی که از تو دیدم اگه بهوش بود میپردی و مارکش میکردی
به جای این کارا خودتو آروم کن وسعی کن کم کم بهش نزدیک بشی

قبل از اینکه بتونه حرفی بزنه تو حرفش پریدم

_از من راه حلی نخواه چون همینجوریش هم ذهنم درگیره
من رفتم برای تو یه هیبرید بخرم وچنین بلایی سرم اومد
یونگی فعلا با من مشکلی نداره ولطفا سعی کن آروم آروم بهش نزدیک بشی ومنو تو مسائلت دخالت نده اوکی؟

صورتشو کج کرد وچشم غره ای بهم رفت
+تو نمیگفتی هم من نمیزاشتم تو کارام و مسائل شخصیه منو جفتم دخالت کنی

_خوبه
زیر لب گفت
+پسره فضول

_شنیدم چی گفتی
+منم گفتم که بشنوی
چشمی چرخوند واز جاش بلند شد
_کجا میری پس؟

My Cute HybridDonde viven las historias. Descúbrelo ahora