واقعا دنیا بدون عشق قشنگ نیست وقتی که با عشق میتوان دنیا رو عوض کرد این وقتی بود که دنیای من با اومدن یک نفر عوض شود .
اوایل پاییز بود وقتی که همه به مدرسه میرفتیم منم مثل همیشه تخص بودم کارم ازیت کردن مردم بود در حالی که کسی توی مدرسه قبلیم جرئت حرف زدن رو نداشت درسته من ایجینم این اسم رو مادر و پدرم انتخاب کردن به معنی نیمه انسان این وقتی بود فهمیدم واقعا من نیمه انسانم یک دورگه رگی از خون اشام و رگی از انسان ولی تا به حال مخفیش کردم من کارم خرابکاریه برای اینکه دوستی ندارم مادر و پدرم از اینکه خرابکاری میکنم بدشون میاد ومیگن که اگه انسانا بدونن که من نیمه انسانم مورد تمسخر و شکنجه قرار میگیرم که خطرناکم برای جامعه انسان.
ما نیمه خون اشام ها اصیل و از خانواده انهاییم در حالی که پدرم خون اشام واقعی و مادرم انسانه ولی به گفته پدرم کار اشتباهی کردن چون وقتی کوچک بودم با یکی از دوستانم دعوا کردم و اون یک چوب رو در قلبم فرو کرد همه از ان محل رفتیم تا فکر کنن من مردم ولی چون در حالت انسان بودم میمردم پس پدرم من رو گاز گرفت و من رو خون اشام اصیل گاز گرفته شده کرد نیمه خوناشام گاز گفته شده غیر قابل کنترل تر و خطرناک تر از هرچیزی هستن در حالیکه وقتی تبدیل میشوم میتوانم بیشتر چندین هزار ادم خونشون رو بمکم و به طور ترسناکی تغیر جلوه میدم به جای قرمز شدن چشمام زرد میشن به جای سفید شدن پوستم پوستم ابی میشه و موهام بلند قدم چند سانتی متر بلند تر و سرعتم بسیار با حرکت نور و قدرت با قدرت کوه این میتونه نشانه ای از خطر ناکی من باشه بخاطر اینکه از انسان دور میشوم ولی بیشتر اوقات خسته میشم خرابکاری میکنم مثل با سوزاندن ازمایشگاه قبلیم و یا دزدی کردن از بانک واقعا حس خوبی بهم میده ولی برای ندیدن چهرم سعی میکنم تبدیل نشم .
اخیش رسیدم این مدرسه داغون لگد محکمی به سطل زباله زدم وارونه شد و ریخت بازم مثل قبلن خودم رو به اون راه زدم و وارد مدرسه جدید با اتفاقات جدید شدم ......بچه ها اگر براتون کمی پیچیده بود میتونید سوال بپرسید ممنون لایک فراموش نشه.
.............................................................................
# 啊近ajin
Like
ВЫ ЧИТАЕТЕ
bad girl( Ajin1)
Про вампировسلام فیک جدید بی تی اس . ژانر : عاشقانه_ مدرسه _ معمایی_ خشن شخصیت اصلی: ایجین( دختر) ، تهیونگ ( پسر) شخصیت فرعی: جانکوک ، جیمین، جیهوب ، شوگا خلاصه : عشق واسش یه چیز بی ارزش بود چسپیده بود به زندگیش تا سر و کله یه دختر خشن پیدا شد زندگیش عوض شد ا...