اعتراف به دوست داشتن🖤

219 15 2
                                    

کلاس تموم شود و همه به سمت بیرون کلاس رفتیم.
جنکوک: ایجین خوبی ؟
ایجین: اره برادر ولی هزم اتفاقات برام سخته .
توبودیی چیکار میکردی .....یک قطره اشک از گونه های صورتی ایجین پایین اومد.
جنکوک واکنشی نشون نداد چون خواهرش رو درک میکرد .
تهیو نگ از سمت بوفه به جلو حرکت کرد .
نامجون: تهیونگ خبرو دیدی؟
تهیونگ: نه چرا؟
نامجون : پدر جیمین گفت لاری داره برمیگرده.
تهیونگ: وای یعنی بعد ماه کامل یه مبارزه دیگه .
نامجون: اره تهیونگ بیچاره فکر کنم نوبت توئه.
تهیونگ: زر نزن میام لهت میکنم.
بعد به سمت نامجون دوید نامجون هم میخندید که ایجین رو دیدن .
نامجون: بازم روحیه این بیچاره رو داغن کرده ؟
تهیونگ: نمیدونم ولی حق داره درک میکنم .
گوش نامجونو گرفتو گفت: حالا گفتی نوبت منه رقیبم شاید تو باشی.
بعد گوششو یه پیچ داد.
نامجون: وحشی گوشم.
ایجین: چرا من میخوام گریه کنم شما منو به خنده میندازید .
اینو با دماغ قرمز گفت.
تهیونگ: اب دماعتو پاک کن کثیف.
ایجین : نه ...
تهیونگ: کثیف نخورش🤣🤣🤣
از تو خوشمزه تره بد اخلاق .
تهیونگ: چی گفتی .
به سمت ایجین دوید تهیونگم سمتش رفت از جنکوک و نامجون دور افتادن و به پشت مدرسه رفتن .
تهیونگ ایجینو از دو طرف گرفت.
تهیونگ: گرفتمت موش کچولو.
ایجین: نه .
ایجین عدای موشا رو در اورد .
تهیونگ: اینطوری نکن دیوونم میکنی.
ایجین: انییو من دوست دارم دوست پسرمو ازیت کنم.
تهیونگ : دوست پسر !!! واژه خوبیه .
دوباره تکرار کن.
ایجین: مای بوی فرند .
تهیونگ: نه قبلیش .
ایجین: نمیگم..
تهیونگ: چرااا
ایجین: چون تو بدت میاد .
تهیونگ: دختر بد .
ایجین زبنشو در اورد .
تهیونگم جلو اومد طوری که فاصلشون دو سانتی متر شود .
ایجین: چیکار میکنی دیوونه .
تهیونگ: چرا انقدر دوست دارم .
ایجین : باید برم کلاس داریم.
تهیونگ دستشو روی لبش قرار داد و گفت هیش فقط بهم نگاه کن اصلا بهم حسی داری؟
ایجین: اممم نمیدونم ولی مثل عشقه چیزی از ایناست.
تهیونگ: از عشقت به من اطمینان نداری ههه ( با لحنی پوزخندی گفت)
ایجین: ببخشید اگه نارحتت کرد ولی درکش نکردم .
تهیونگ : نمیخواد فقط برگرد کلاست .
ایجین: گفتم ببخشید خواهش میکنم.
تهیونگ: کلمه ای دیگه حرف نزن .
تهیونگ به سمت حیاط رفت و وارد سالن شود.
تهیونگ: زیر لب گفت: منتظر میمونم تا بهم بگی.
ایجین: گند زدم ولی حسم باید مخفی بمونه مجبورممم. قانون ۱: هیچ کدام قوم ها نباید با قومی دیگر ازدواج کند وگرنه خلاف قانون هست همچنین رابطه..
ایجین یاد اون قانون افتاد اگه با اون میبود اون شکنجه و مجازات میشود پس بیخیال حرف های مرور شده در ذهنش شود و رفت.

جانکوک: تهیونگ لاری داره میاد باید مبارزه کنی .
تهیونگ: نمیدونم شاید ..
جیمین: ولی پدرم میگه تویی .
تهیونگ: بازم حرف نفهم حرف فهم شودی اههه .
جیمین: من کی حرف نفهم بودم اون نامجونه .
نامجون: حرف دهنتو بفهم از خدا خواسته هر کسی میخواد هوش منو داشته باشه.
جیمین: باز که حرف از عاقل کردی .
نامجون: باشه خوب قدم.
جیمین: 😡😡😡😡
دنبالش شروع کرد به دیویدن
معلم اومد داخل خوب شما دوتا گنده چرا میدویید سر کلاس هاااا.
جین: بازم سر قد دعوا کردن🤣🤣🤣
جنکوک: اره تو هم پیری .
جین: 😡
جنکوک: خوب اگه به گرگینه ای باشه ۵۰ سال ازم بزرگتری بابا بزرگ.
جین: حیف سر کلاسیم جنکوک شیافت میکردم .
تهیونگ': 🤣🤣🤣
جنکوک: نخند وگرنه به خواهرم میگم شبا شیر میزاری بغلت .
تهیونگ: جین تو با سن زیادت خیلی دانایی باید کتک بخوره .
جین: توهم.
تهیونگ: از دهنم پرید خوب جنکوک بعد کلاس اماده از دادن اژدهات باش.
ایجین: اژدها ااا داداشمو ازیت میکنیمیزنم لهت میکنم.
تهیونگ: کی اومدی نگو که جنم هستی .
ایجین: بیشعور اومدم کلاس دیدم دعوا میکنید معلم گفت بزن تو سر هر دوتاشون.
بعد با سرعت کوبید تو بینیش .
تهیونگ: اخخخخ
جنکوک: خخخ بیچاره .
یکیم زد تو سر اون .
جنکوک: اخخ خواهر چرا زدی تو سرم من از بچه گی روی سرم حساس بودم .
تهیونگ: نقطه حساست سرته دروغگو کیرته.
ایجین یکی دیگه کوبید تو سرش بی ادب جنکوک تو هم دروغ نگو دهنتو ببند .
معلم😐😐😐😐
معلم: افرین اولین نفری بودی دارو دستشو با خودش زدی ایول .
ایجین: ممنون اگه ازیت کردن بگید .
معلم: به تو میسپارمش .
جنکوک: مگه بر نگردیم تهیونگ.
تهیونگ: خواهان دیدار بعد مدرسه .
###############بعد کلاس
تهیونگ: میگفتم اونکارو نکن نمرمونو کم کرده مردیکه .
جنکوک : مال منم کم شده خوب.
تهیونگ: تو درس نمیخونی ..
جنکوک: وایسا نگو که تو میخونی دروغ گوووو نمرت ۱۲ بود ۱۰ شده هنوز یه نمره مونده تا معلم بگاتتت .
تهیونگ: تورو گاییده .
جنکوک: اون حرف متعلق به توه چون همه از تو میترسن .
تهیونگ: خفه شو .
جنکوک: نمیشمممم.
تهیونگ: الان میام میزنمت.
نزدیک خونه بودن تهیونگ به سمت جنکوک رفت و گرفتش و جنکوکم برای اینکه دفاع کنه پرتش کرد اون دوتا به طرز وحشت ناکی ضربه میزدن بعد چهلومین نقطه ای که ایجین با چوب روی زمین کشید گفت: بسه دیگه خرا بعد هر دوتاشونو جدا کرد.
جنکوک خون بینیش شدت گرفت به سمت خونه رفت و تهیونگم کنار لبشو پاک کرد و گفت: هنوزم از ضربه زدن کم میاره.
ایجین: یعنی الان اموزش دادی وحشی دماغشو کندی.
و یک ضربه نثار کیرش کرد .
یه بار دیگه برادرمو نزنی .
تهیونگ: دیوونه چقدر زور داره کیرمو پاره کرد دیگه بچه دار نمیشم .
ایجین: بیخیال بیا بریم .
تهیونگ کلی غلت زد روی زمین و واقعا انگار بدجور زده بود .
ایجین: اونقدر درد داره .
تهیونگ: اره .
ایجین: ببخشید .
تهیونگ: نمیبخشمت .
ایجین جلو اومد و گفت بزار ببینمش .
تهیونگ: نیا جلو وحشی کیره دست که نیست .
ایجین: یعنی دوقلو هات سالمن .
تهیونگ: ارههه بریمم خونه.
ایجین : باشه.
به سمت خونه رفتن پس از وارد شدن جنکوک با دماغ گنده که دستمال کاغذی توش پتونده بود اومد ایجین شروع کرد به خنده چقدر بامزه شدی با اون دماغت و روی زمین افتاد و شروع کرد به غلتیدن .
تهیونگ: داداش رو ضربه هات تمرین کن.
جنکوک: گراز حالا کاری کردی یه دختر بهم مسخره کنه.
تهیون: تو هم باعث شدی کیرم پاره بشه به خاطر تو پارش کرد.
جنکوک: اا راست میگی خواهر جون وحشی کی بودی تو .
ایجین: وحشی کتک خوری مثل تو و بازم خندید.
جنکوک : من میرم اتاقم نیاین دنبالم.
تهیونگ: برو هیچکی نمیاد .
مادر: سلام بچه ها .
همه : سلام مامان.
خوب فکر کنم بدونید لاری دو روز دیگه میاد ؟
تهیونگ: اره باید اماده بشممممم.....
$$$$$$$$$$$$$$$
این قسمتم اپ شود حمایت کنید افرین برای اونایی که لایک کردن بوس پس کلتون.
😍😍😍😍

bad girl( Ajin1)Wo Geschichten leben. Entdecke jetzt