part 49

206 49 93
                                    


اولین باری که چشمم به جونگین افتاد، انقدر گیج و ترسیده و شوکه بود که فکر نمی¬کردم حالا حالاها سر بالا بگیره و حرف بزنه. همه¬مون توی این حال بودیم. نه می¬دونستیم، نه حدسشو می¬زدیم وارد چه بازی بدی شدیم. فکرشم نمی¬کردیم ده سال دوازده سال بعد به چی تبدیل شده باشیم. حتی همین حالام نمی¬دونیم. شرط می¬بندم تو این اتاق حتی یه نفرم نیست که بدونه از زندگی چی می¬خواد، یا بدتر چی نمی¬خواد. درسته شوآن کابوسی به مراتب بزرگتر از ساموئله، اما هر چی فکر می¬کنم یادم نمیاد هیچکدوممون هیچوقت خواسته باشیم به کل پامونو از این کارا کنار بکشیم.


- من نیستم، پیش ساموئل بمونم زیرآب شماهارو بزنم بهتر از اینه که برم زیر اسم اون لعنتی.


شیوهیونگ می¬گه و صندلی خالی جونگینو پر می¬کنه. یشینگ یه نفس عمیق می-کشه و زیرلب غر می¬زنه: چی دادن به خوردش؟ قبلنا انقدر بی¬کله نبود.


جونمیون سر تکون میده: نباید بزاریم بره، رفتن تو تیم شوآن بی برو برگرد بزرگترین اشتباه زندگیشه.


جونگده یه اشاره¬ای به در می¬کنه و با حرص می¬گه: تونستی برش گردون.


بک کفری بهش می¬توپه: مگه دست خودشه؟


پوزخند می¬زنم: نه پس دست منو توئه.


سهون کلافه می¬گه: دست هر کیه زودتر دست به کار بشید. قبل از اینکه اول خودش، بعدم مارو بدبخت کنه.


یشینگ اخم می¬کنه: مارو دیگه برا چی؟


بک جوابشو میده: این کله¬خر بره تو تیم شوآن تو اینجا می¬مونی؟


- معلومه که می¬مونم.


جونمیون دست روی میز می¬کوبه: نمی¬مونی، هیچکدوممون نمی¬مونیم.


بعدم رو به همه¬مون اتمام حجت می¬کنه: یا همه¬مون با هم میریم یا هیچکس نمیره.


شیومین صداشو بالا می¬بره: کی گفته؟


می¬غرم: من!


روی صندلیش جا به جا می¬شه و می¬گه: یادم نمیاد کسی جنابعالیو رئیس اعلام کرده باشه!


سهون سر تکون میده و می¬گه: الان مسئله این نیست که کی رئیسه، مسئله اینه که همه¬مون یه جا باشیم.


کیونگ زمزمه می¬کنه: چرا؟


سوال یه کلمه¬ییش باعث یه سکوت چند ثانیه¬ای تو اوج بحث می¬شه. جونگده یه نگاهی سر تا پاش می¬چرخونه و می¬گه: سوال منم هست، چه لزومی داره همه-مون یه جا و توی یه تیم باشیم؟


جونمیون ابرو بالا میده و می¬غره: چون هیچکدوم از ما نمی¬تونه اون یکیو بکشه.


شیومین کوتاه نمیاد: از کجا معلوم قراره همدیگه¬رو بکشیم؟

Report of AbductionWhere stories live. Discover now