1

521 24 2
                                    

چشماش و بست و روی صفحه کلیک کرد نفس عمیقی کشید و یکی از چشماش و باز کرد جیغ گوش خراشی کشید و از روی تخت افتاد روی زمین مادرش با شنیدن صدای برخورد چیزی با زمین در اتاقش و با شتاب باز کرد و دخترش و پخش زمین پیدا کرد.
+خوبی؟
-قبول شدم
تقریباً داد زد و چند ثانیه طول کشید تا زن بیچاره جمله دخترش و هضم کنه و بعد با خوشحالی اون و بغل کرد و اشک ریخت و از این که بالاخره یکی تونسته استعداد سرعت دخترش و ببینه خوشحال بود.
.
.
.
.
بالاخره کارای مهاجرتش انجام شده بود و داشت میرفت بالاخره ادیشنش از طرف کمپانی RBW قبول شده بود و داشت بال در میاورد. چرا برای ی کمپانی دیگه ادیشن نداده؟خب اون دوست داشت برای کمپانی HYBE ادیشن بده ولی خب اونجا مختص پسراس پس چرا کمپانی گرل گروپ مورد علاقش و انتخاب نکنه؟
بعد از گریه ها و مواظب خودت باش های مادر و پدرش بالاخره سوار هواپیما شده بود ، هواپیمایی که مقصدش سئول کره جنوبی بود و این باعث ارامشش میشد.
.
.
‌.
.
ا/ت:
الان سه ماه که کارآموز اینجام بد نیست ی توی خوابگاه با کارآموزی دیگه زندگی میکنم پدرمم هر هفته برام پول واریز میکنه البته من بیشترش و پسنداز میکنم و یکمیش و برای لباس غذا و..... استفاده می کنم.ولی خب انگار از اوایل ماه دوم یکی همش داره نگام میکنه و این یکم ترسناکه.
اها یادم رفت خودم معرفی کنم ، ا/ت هستم 23سالمه و دانشجوی مد هستم.و خب الان دوماه و نیمه(تقریباً سه ماه)که کارآموز کمپانیRBW هستم.
_________________________________________________
ببخشید کوتاه ولی قراره باحال باشه پسسس صبور باشید.
Havig Love you all 🥰

MaidolWhere stories live. Discover now