من خیلی احمقم که نصفه شب اپ میکنم ولی اوکیهووت بدین اگر ووت ندین سوسک بره تو یقتون
جلوی اون همه دوربین کارش رو شروع کرد
از همون اول که با نقشی به اسم هوسوک رفت داخل و دستش خورد به میزو همه چی ریخت و قسمت دوم نقش که داخل اتاقک نسبتا بزرگی با نقش پارتنرش تهیونگ و کسی دیگه ای بود
قسمت قسمت های کوچکی که ضبط میشد و با صدای ببندی که اعلام میشد و میگفت'کات'تموم میشد
بعد از اون همه تیکه که قراره ادیت شه با خستگی به سمت منیجرش که تا چند دقیقه پیش داشت با نامجون(منیجر تهیونگ)لاس میزد راه افتاد
_وای پسر کارت عالی بود بیا بخورش
با تعجب پرسیدم
_چیو؟؟؟
جین با قیافه ی پوکری نگام کرد
و
بومم_خاک تو سد منحرفت بشه برو بمیر ذلیل مرده گوسفند منحرف اصلا حیف این امریکانو که قراره از حلقوم خرگوشیت بره پایین ایشالا گیر میکنه خفه میشی
_باشه باشه بابا نمبخواد بکشیم بدش بخورمش
جین نوچ نوچی کرد و امریکانو رو بسمتش گرفت
_هی بیبی بوی
امریکانو با صدای تهیونگ پرید تو گلوم
سرفه کنان درحالی که مچ دستم رو دهنم بود برگشتم سمتش
'فکرکنم قراره حرف جین عملی بشه'
_ببخشید؟؟با منی؟؟
تهیونگ نیشخندی زد و به دیوار تکیه داد
_درسته با توام خرگوش کوچولو
اخم کردم
_من خرگوش نیستم
دستشو که به طرز فاکی تو جیبش بود رو در اورد داخل موهاش کرد
_چرا تو یه خرگوشی
زبونمو تو لپم کردم
_بببن اقای تهیو....
_راحت باش تهیونگ صدام بزن
'کثافت کوسفند خر بالدار میپره وسط حرفم گوسفند'
تو ذهنش هرچی فحش بود بهش داد_بببن تهیونگ برام مهم نبست چی میزنی که توهم برت میداره فکر میکنی من خرگو....
_ااا نه تهیونگ صدام نزن بهتره بگی....(نیشخند میزنه)....ددی
_واتدافاک؟؟؟
جونگکوک با قیافه متعجبی گفتتهیونگ یهو جدی شد
با قدم های اروم عذاب اور سمت اومد
من بدبختم هی عقب میرفتم
'چرا هی داره سمت منه بدبخت میاد؟'
انقدر نزدیکم اومد تا منو لای دیوار و خودش گیر انداخت
یه دستشو پشت سرم رو دیوار گزاشتاومد از اونور برم حالا دستشو گذاش اونور
_میشه بری عقب خیلی نزدیکی!!
_نوچ
واقعا خداروشکر میکنم کسی توی اتاق نیست
از یه ورم واقفا ناراحتم که کسی نیستازد دید شخص سوم
صورتشو نزدیک کرد که جونگکوک صورتشو عقب برد و سرشو پایین انداخت
تهیونگ دستشو زیر چونه ی جونگکوک برد و صورتشو سمت بالا اورد
_واقعا زیبایی
چشمای جونگکوک با این حرفش گرد شد
_واتدا؟؟
یهو عقب رفت
جانوگکوک تا اومد حرکتی کنه دستی کمرشو یه سمت جلو حرکت داد
تهیونگ دستشو دور کمر جونگکوک برد سمت خودش کشید
_توی بیبی بوی کاملی
یه دستشو روی گونه ی جانگکوک برد نوازش کرد همونطور که به چشما گرد جانگکوک نگاه میکرد صورتشو سمت جلو برد که یهو.....
فلش بک جین
بعد از اینکه از اتاق رفتم بیرون تازه یادم اومد گوشمو جا گذاشتم خاستم برگردم تا گوشیمو برگردونم که پام لیز خرد
منتظر یه سقوط کامل بودم که ....با تعجب چشمام باز کردم و به سینه ی کسی که بغلم کرده بود نگاه کردم
حواسم نبودو وقتی داشتم میفتادم میخواستم به همه چی چنگ بزنم و لباس اون شخص هم جزوش بود
دستم روی لباسش که تا پایین سینه ی عضله ایی یارو کشیده بودم مشت بود
_چه ازشون خوشت میاد؟؟
با شنیدن صدای نامجون چشمام گردم شد
_نا..نامجون؟؟؟
_جانم؟
اب دهنم رو با صدا قورت دادم که نیشخندی رو لبای نامجون به وجود اومد
_م..من ف..فقط م..میخواستم
_میدونم میدونم نیازی نیست توضیح بدی
_تو اینجا چیکار میکنی؟؟؟
گفتمو از تو بغلش دراومدم
_اومدم دنبال تهیونگ
_اا فکر کنم توی اتاق پیش جانگکوکه برم گوشیمم بردارم
_پس منم بیام
پایان فلش بک
های گوگولی ها
ووت بدین تا پارت بعدو اپ کنم شب بخیر
BINABASA MO ANG
🖤Black back white🤍
Short Story🖤Black back white🤍 🖤سیاهی پشت سفیدی🤍 $متوقف شده$ 🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤 🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤 🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤 🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤 _هیچکس نمیتونه قلب منو بشکونه _چطوری انقدر مطمئن حرف میزنی؟؟؟ _بخاط اینکه عاشقش بودم اما قلبم نشکست _پس تو...