چگونه کاری کنیم خواننده از شخصیتی متنفر بشه؟

325 76 26
                                    


🐶|× روش اول و آسون:
🐶|× بچه ها و سگ‌ها. آسون‌ترین ابزار.
البته خیلی خواننده‌ها و ناشران این روش رو تنبلی می‌دونن چون بارها استفاده شده و راهِ زیادی سریع و آسونیه. اما به هر حال تاثیرگذاره.
کاری کنید شخصیت سگی رو بکشه یا شکنجه کنه، یا پدوفیل باشه (بچه‌آزار).
هردو کار برای چندشناک کردن شخصیت خوبن. این کارها واقعا حال آدم رو به هم می‌زنن. بیشتر مردم وقتی می‌بینن کسی سگ یا بچه‌ای رو آزار می‌ده اون رو اصلاح‌ناپذیر می‌دونن.
هرقدر هم که داستان پس‌زمینه (backstory) فاجعه‌بار باشه یا طرف دلش شکسته باشه و غیره، ذهنمون رو از این اعمال وحشتناک پاک نمی‌کنه.
پی‌نوشت: نویسنده این مطلب خارجیه و در فرهنگ اون‌ها سگ محبوب‌تر از چیزیه که در فرهنگ عمومی ما هست. می‌تونید با چیزی مربوط به فرهنگِ زمان و مکان داستان خودتون جایگزین کنید.

🥀|× روش دوم: برای چیزی که دارن کار نمی‌کنن
🥀|× تا حالا از اون بچه نابغه‌ها دیدید که مرتبا بدون تلاش بالاترین نمره‌های مدرسه رو می‌گیرن؟ اونا خودشون نخواستن چنین موهبتی داشته باشن پس احتمالا باهاشون مشکلی ندارید. اما کسی رو دیدید که درباره این موضوع مدام پز بده و تو روی بچه‌هایی که واقعا درس خوندن و تلاش کردن، نمره‌هاش رو بکوبه؟ اون دیگه جالب نیست.
فکر کنید قهرمان داستان‌تون اون بچه پرتلاش مدرسه باشه و ضدقهرمان بچه نابغه. همه از این مدل بچه نابغه‌ها بدشون میاد. عملا به خاطر نشون دادن سستی‌های دیگران وجود دارن!
شخصیتِ دوست‌نداشتنی راحت هرچی بخواد به دست می‌آره.
• حالا چه از زمان تولد براشون این جوری بوده باشه.
• یا اینکه خودشون نابغه‌های خفن خفن باشن که لازم نیست برای دستیابی به افتخار تلاش کنه.
• یا ممکنه کلی قدرت و ناز و نعمت داشته باشه که برای به دست آوردنش تلاش نکرده.

🐚|× روش سوم: معذرت خواهی نمی‌کنه
🐚|× شخصیت واسه کاری که کرده احساس بدی نمی‌کنه!
درباره عواقب اعمالش ترسی نداره.
بیشتر وقت‌ها اون قطب‌نمای اخلاقیش چنان آشفته و درهمه که محاله درست دروا بشه. یا اینکه کلا درباره انگیزه‌هاش چیزی نمی‌دونیم.
وقتی هم عذرخواهی می‌کنه، ریاکارانه‌ست یا برای اینه که دیگران احساس گناه بکنن.

🌪|× روش چهارم: مشکلات واقعی درست می‌کنه
🌪|× یه قلدر می‌تونه مشکل باشه. کاری می‌کنه مردم از اومدن به مدرسه بترسن. اعتماد به نفس رو نابود می‌کنه. به زبون دیگه اون یه عامل بیرونیه که برای قربانی‌هاش درگیری‌های درونی به وجود می‌آره.
اما بیزارکننده‌ترین شخصیت، هم مشکلات درونی به وجود می‌آره هم بیرونی. مثلا نه تنها اعتماد به نفس شخصیت رو می‌گیره، دوستاش رو هم علیه‌اش می‌کنه. یا مجبورش می‌کنه بین فدا کردن دوست‌هاش انتخاب کنه. یا همه رو توی یه عروسیِ مثلا صلح‌آمیز به قتل می‌رسونه!
نفرت‌انگیزترین شخصیت، مشکلات واقعی و بزرگ برای شخصیت‌هایی که خواننده طرفدارشونه ایجاد می‌کنه.

🪱|× روش پنجم: سادیست هستن (علاقه به آزار و اذیت دیگران)
🪱|× اگه شخصیت شروری کارهای شیطانی انجام بده اما سعی کنه درد کمتری به وجود بیاره، حداقل یه کم می‌تونیم باهاش همدردی کنیم. شخصیت شرور، انسانه. درسته، باعث می‌شه بقیه رنج بکشن، اما ازش لذت نمی‌بره.
حالا درباره سادیست‌ها حرف بزنیم.
وقتی می‌بینن دیگران درد می‌کشن یا از نظر احساسی درمونده شدن، بهشون احساس قدرت دست می‌ده. کاری می‌کنه حس کنن برترن و از خود بیخود بشن. مثل گربه‌ای که با موش بازی بازی می‌کنه، با قربانی‌هاشون بازی می‌کنن قبل از اینکه بالاخره بکشن. از دیدن ترس در چشم‌های قربانی لذت می‌برن. علاقه‌شون به دیدن رنج دیگران ممکنه باعث بشه دنبال راه‌حل‌های غیرممکن برای حذف قهرمان بگردن، کارهای ممکن براشون خسته‌کننده‌ست.
خواننده‌ای که ببینه کسی اساسا با رنج دیگران حال می‌کنه از طرف بدش میاد.

🍃|× روش ششم: وفادار نیستن
🍃|× شخصیت منزجرکننده رهروهایی داره. دوست یا نوکرهایی که بهش بچسبن. و اون رهروها باور دارن ضدقهرمان بهشون اهمیت می‌ده. در حقیقت هرچه وفاداری‌شون بیشتر باشه خیطی که بعدا بالا میاد بدتره.
ضدقهرمان ما برخلاف باور بقیه، به کسی جز خودش اهمیت نمی‌ده. خیلی راحت اون «دوست»هاش رو فدا می‌کنه که خودش رو نجات بده. اون رهروها براش هیچی جز گروگان‌های کلک‌هاش نیستن.
شخصیت تنفرآمیز به کسایی که جرئت کردن دوستش داشته باشن، خیانت می‌کنه.

•~•~•~•~•~•~•~•~•

🖌|× شما توی داستانتون شخصیتی دوست‌نداشتنی دارید؟
🖋|× از کدوم شخصیت خیالی بیش از همه بدتون میاد؟
🖍|× چرا اینقدر ازش بدتون میاد؟

۰بنویس۰Wo Geschichten leben. Entdecke jetzt