Writing Prompt

180 64 8
                                    

🥀| «شراب روش موردعلاقه‌ی من برای انگور خوردنه.»

~•~•~•~•~•~•~•~•~•

🥀| «خاطرات خیلی دردناکی به جا گذاشتی.»
«من که واقعا نمردم!»
«آره، اینش از همه دردناک‌تر بود.»

~•~•~•~•~•~•~•~•~•

🥀| «برای آخرین حرفت چیزی داری بگی؟»
«آره. پشت سرتو نگاه کن.»

~•~•~•~•~•~•~•~•~•

🥀| «اونا بهم شلیک کردن، منم کاری رو کردم که مجبور بودم.»
«امممم... با آمبولانس تماس گرفتی؟»
«نه. کشتم‌شون.»

~•~•~•~•~•~•~•~•~•

🥀| «آدم خوبه، آدم بده... هیچ‌کدومش اهمیت نداره. مهم اینه که من اینجا تنها کسی‌ام که اسلحه داره.»

۰بنویس۰Where stories live. Discover now