6•New family member?

689 180 456
                                    

یاسر شمارش قدم های که داشتند کف اتاق رو متر میکردند از دست داده بود
همسرش حالا دو ساعتی میشد که روی تخت خوابیده بود و طبیب هیچ نظری نمیداد ...

از طرف دیگه ای لیام درآغوش دوستش آروم اشک میریخت و این هری بود که موهای فندقی و مجعد لیام رو نوازش میکرد و بی صدا پا به پای دوستش اشک میریخت.

خدمه و حشم اندوهگین از اینکه ملکه جوانشون حالا بی حال روی تخت بود هر کدام در کناره ای از قصر به غم فرو رفته بودند

اوضاع قصر در یک کلمه"افتضاح بود"

طبیب"عذر میخوام عالیجناب ملکه قبل از اینکه بی هوش بشند علائمی داشتند؟مثل سر گیجه یا حالت تهوه و سر درد "

پادشاه سری به نشانه منفی تکون داد،خب تقصیری هم نداشت ملکه نمیخواست پادشاهشو نگران کنه پس از یاسر پنهان کرده بود اما نمیدونست چقدر میتونه خطر داشته باشه!

طبیب سری تکون داد و گفت "عالیجناب من به ملکه دارویی دادم که به زودی به هوش میان و بعد از به هوش امدن من میتونم جواب قطعی بدم الان نمیتونم جوابی بدم "

یاسر که حالا دلشورش بیشتر از قبل شده بود سری تکون داد و با بیرون رفتن دکتر کنار همسرش نشست و موهای همسرش رو نوازش کرد.

•••••••••

دو روزی میشد که ملکه به هوش نیومده بود و اوضاع قصر هر لحظه دلگیر تر و نا مرتب تر از قبل میشد.

یاسر"تو میدونی اگه یه تار از موهات کم بشه من میمیرم؟میدونی که اگه یه روز چشماتو نبینم نفس کشیدنم سخت میشه ،پس چرا چشماتو باز نمیکنی؟ "

"پا..پا"
لیام با چشم های گریون و در حالی که از گریه توان حرف زدن نداشت خودش رو در اغوش پدر متعحبش انداخت.

یاسر با تعجب و نگرانی به پسرش نگاه کرد و سعی کرد ارومش کنه و بعد دلیل ناراحتیش رو جویا بشه پس اروم روی موهای نرمش دست کشید و بوسه ای روشون گذاشت .

"شما..شما نبودیت پا...پاپا "

یاسر سر لیام رو از سینش جدا کرد و اروم اشکاش رو پاک کرد و گیج گفت :

"ی:کجا نبودم پسر قشنگم من همیشه کنارتم و هواتو دارم"

"نبودیت پاپا 'هق' من تو آب 'هق' غلق شته بودم اما هلچی داد زدم ...هلچی داد زدم نیومتیت نجاتم بتیت پاپا 'هق' "(نبودید پاپا من تو آب غرق شده بودم اما هرچی داد زدم نیومدید نجاتم بدید پاپا)

یاسر که حالا نگرانیش به اوج رسیده بود گفت"کجا پسرم؟کی این اتفاق افتاده ،ببینم افتادی تو حوض وسط باغت؟"

"نه..نه پاپا 'هق' من خواپ...خواپ دیتم.. اونجا...اونجا صدای یه بچه میومت .. شما اونو خیلی دوشت داشتیت"

The King's Dream HideWhere stories live. Discover now