part 8●

58 7 25
                                    

از زمانی که هری سوار ماشین شده بود هیچ کدوم هیچ حرفی نزده بودن و حسابی
حوصله هری سر رفته بود . بعد از چند دقیقه دلو زد به دریا و ضبط رو روشن
کرد . به محض روشن کردنش برگشت تا ببینه عکس العمل لویی چیه که دید
اصلا بهش توجهی نمیکنه . هری با شنیدن اهنگ اخم کرد چون خیلی ریتم ارومی
داشت و اون اصلا از اینجور اهنگ ها خوشش نمیومد . پس دست برد و اهنگ
رو عوض کرد . وقتی اهنگ بعدی پلی شد هری بیشتر اخم کرد . لویی وقتی اخم
هری رو دید نیشخندی زد و سرعتشو کمتر کرد تا هری مجبور بشه کل راه رو به
این اهنگ گوش بده . هری که این رفتار لویی رو دید و چون نمی خواست کم
بیاره به صندلیش تکیه داد و سعی کرد بهش توجه نکنه . لویی داشت با کمترین
سرعت ممکن رانندگی میکرد و هری خودش رو به خواب زده بود تا بیشتر
حرصش رو در بیاره . اونا مسیر ۴۰ دقیقه ای رستوران تا خونه رو تقریبا
۷۰ دقیقه کشید تا طی کنن .
لویی ماشین رو پارک کرد و کمربندشو باز کرد و برگشت سمت هری تا بیدارش
کنه
_هی بیدار شو
هری نیمه هشیار بود ولی ترجیح داد به صداهایی که میشنوه توجهی نکنه .
_هری ... میگم بیدار شو رسیدیم
لویی که دید هری اصلا واکنشی از خودش نشون نمیده با حرص گفت
_باشه ... خودت خواستی
از ماشین پیاده شد و رفت سمت هری در رو باز کرد و بعدش خم شد تا کمربندش رو باز کنه . هری وقتی بوی عطر لویی به دماغش خورد بی اراده خودش
رو به لویی نزدیک کرد تا بیشتر اون بو رو حس کنه و وقتی لویی کمربند هری
رو باز کرد و خواست ازش دور بشه هری دستاشو دور گردن لویی حلقه کرد و
دماغشو به سینه لویی چسبوند . هری نیمه هشیار بود و درک درستی از کارهایی
که انجام میداد نداشت . لویی وقتی این حرکتش رو دید اولش تعجب کرد ولی
بعد لبخند شیطانی زد . خم شد تا هری روی صندلی دراز بکشه دستای هری شل
شدن و توی خواب لبخند کم جونی زد . لویی دستاشو دو طرف بدن هری
گذاشت تا تکیه گاهش بشن بعد یهویی خودش رو کشید عقب تا هری بترسه .

هری هم سریع لویی رو با تمام وجودش بغل کرد تا ازش دور نشه . لویی اروم
خندید .
_خیلی احمقی ... مزاحم احمق
یکی از دستاشو برد زیر پاهای هری و بلندش کرد . هری تکون ارومی
خورد و دوباره دماغشو به سینه لویی چسبوند . لویی سرشو به نشونه تاسف
تکون داد و درو با پاش بست و رفت سمت در خونه .


+++++++++++++++

لویی هری رو آروم روی تخت گذاشت . یه نگاهی به لباساش انداخت . دودل بود
که بهش تو در اوردنشون کمک کنه یا نه . شونش رو انداخت بالا و دست برد
تا زیپ سوییشرت هری رو باز کنه . بعد اینکه سوییشرتش رو در اورد دکمه
شلوارش رو باز کرد بعد هم زیپش رو پایین کشید و شلوارش رو در اورد . هری
هم که اصلا متوجه اینکه اونی که داره لباساش رو در میاره لوییه نبود با چشمای
بسته بهش کمک کرد تا شلوارش رو در بیاره .
_بدت هم نمیادا
لویی با نیشخند گفت . حالا اون میخواست هری رو امتحان کنه ببینه تا کجا باهاش
همکاری میکنه و پسش نمیزنه پس اروم تیشرتش رو داد بالا و دستشو رو روی
شکم تخت هری کشید . هری به خودش لرزید و پاهاش جمع کرد . لویی لبخند زد و
دستاشو برد بالاتر و سیکس پک های تقریبا آب شده ی هری رو لمس کرد . هری لباشو گاز گرفت و
چشماشو محکم به هم فشار داد . به هری بیشتر میومد مست باشه تا اینکه خواب
باشه . اولش لویی قصد داشت اذیتش کنه اما الان خودش هم مشتاق بود
تا هری رو لمس کنه و واکنش های اون صورت کیوت رو ببینه . این بار با نوک
انگشت های اونیکی دستش لب های هری رو لمس کرد وقتی حس کرد هری بوسه
ارومی به انگشتاش زد لباشو گاز گرفت تا بلند نخنده و هری رو بیدار نکنه .
دستاش رو از لباش تا گردنش کشید یهویی فکر شیطانی به ذهنش
رسید . اروم گوشیش رو از تو جیبش بیرون کشید .

You've reached the end of published parts.

⏰ Last updated: May 19, 2021 ⏰

Add this story to your Library to get notified about new parts!

pesky of my worldWhere stories live. Discover now