از زمانی که هری سوار ماشین شده بود هیچ کدوم هیچ حرفی نزده بودن و حسابی
حوصله هری سر رفته بود . بعد از چند دقیقه دلو زد به دریا و ضبط رو روشن
کرد . به محض روشن کردنش برگشت تا ببینه عکس العمل لویی چیه که دید
اصلا بهش توجهی نمیکنه . هری با شنیدن اهنگ اخم کرد چون خیلی ریتم ارومی
داشت و اون اصلا از اینجور اهنگ ها خوشش نمیومد . پس دست برد و اهنگ
رو عوض کرد . وقتی اهنگ بعدی پلی شد هری بیشتر اخم کرد . لویی وقتی اخم
هری رو دید نیشخندی زد و سرعتشو کمتر کرد تا هری مجبور بشه کل راه رو به
این اهنگ گوش بده . هری که این رفتار لویی رو دید و چون نمی خواست کم
بیاره به صندلیش تکیه داد و سعی کرد بهش توجه نکنه . لویی داشت با کمترین
سرعت ممکن رانندگی میکرد و هری خودش رو به خواب زده بود تا بیشتر
حرصش رو در بیاره . اونا مسیر ۴۰ دقیقه ای رستوران تا خونه رو تقریبا
۷۰ دقیقه کشید تا طی کنن .
لویی ماشین رو پارک کرد و کمربندشو باز کرد و برگشت سمت هری تا بیدارش
کنه
_هی بیدار شو
هری نیمه هشیار بود ولی ترجیح داد به صداهایی که میشنوه توجهی نکنه .
_هری ... میگم بیدار شو رسیدیم
لویی که دید هری اصلا واکنشی از خودش نشون نمیده با حرص گفت
_باشه ... خودت خواستی
از ماشین پیاده شد و رفت سمت هری در رو باز کرد و بعدش خم شد تا کمربندش رو باز کنه . هری وقتی بوی عطر لویی به دماغش خورد بی اراده خودش
رو به لویی نزدیک کرد تا بیشتر اون بو رو حس کنه و وقتی لویی کمربند هری
رو باز کرد و خواست ازش دور بشه هری دستاشو دور گردن لویی حلقه کرد و
دماغشو به سینه لویی چسبوند . هری نیمه هشیار بود و درک درستی از کارهایی
که انجام میداد نداشت . لویی وقتی این حرکتش رو دید اولش تعجب کرد ولی
بعد لبخند شیطانی زد . خم شد تا هری روی صندلی دراز بکشه دستای هری شل
شدن و توی خواب لبخند کم جونی زد . لویی دستاشو دو طرف بدن هری
گذاشت تا تکیه گاهش بشن بعد یهویی خودش رو کشید عقب تا هری بترسه .هری هم سریع لویی رو با تمام وجودش بغل کرد تا ازش دور نشه . لویی اروم
خندید .
_خیلی احمقی ... مزاحم احمق
یکی از دستاشو برد زیر پاهای هری و بلندش کرد . هری تکون ارومی
خورد و دوباره دماغشو به سینه لویی چسبوند . لویی سرشو به نشونه تاسف
تکون داد و درو با پاش بست و رفت سمت در خونه .
+++++++++++++++لویی هری رو آروم روی تخت گذاشت . یه نگاهی به لباساش انداخت . دودل بود
که بهش تو در اوردنشون کمک کنه یا نه . شونش رو انداخت بالا و دست برد
تا زیپ سوییشرت هری رو باز کنه . بعد اینکه سوییشرتش رو در اورد دکمه
شلوارش رو باز کرد بعد هم زیپش رو پایین کشید و شلوارش رو در اورد . هری
هم که اصلا متوجه اینکه اونی که داره لباساش رو در میاره لوییه نبود با چشمای
بسته بهش کمک کرد تا شلوارش رو در بیاره .
_بدت هم نمیادا
لویی با نیشخند گفت . حالا اون میخواست هری رو امتحان کنه ببینه تا کجا باهاش
همکاری میکنه و پسش نمیزنه پس اروم تیشرتش رو داد بالا و دستشو رو روی
شکم تخت هری کشید . هری به خودش لرزید و پاهاش جمع کرد . لویی لبخند زد و
دستاشو برد بالاتر و سیکس پک های تقریبا آب شده ی هری رو لمس کرد . هری لباشو گاز گرفت و
چشماشو محکم به هم فشار داد . به هری بیشتر میومد مست باشه تا اینکه خواب
باشه . اولش لویی قصد داشت اذیتش کنه اما الان خودش هم مشتاق بود
تا هری رو لمس کنه و واکنش های اون صورت کیوت رو ببینه . این بار با نوک
انگشت های اونیکی دستش لب های هری رو لمس کرد وقتی حس کرد هری بوسه
ارومی به انگشتاش زد لباشو گاز گرفت تا بلند نخنده و هری رو بیدار نکنه .
دستاش رو از لباش تا گردنش کشید یهویی فکر شیطانی به ذهنش
رسید . اروم گوشیش رو از تو جیبش بیرون کشید .
YOU ARE READING
pesky of my world
Fanfictionتو برای من کسی هستی که میخوام تا آخر عمرم صداش بزنم مزاحم ... #larry stylinson #ziam #louis #harry #liam #zayn #love