۱پیام جدید
از طرف:شماره ناشناس
هی یونگی،خب امروز جمعه است.
اون دختره که باهاش قرار داری،خیلی هیجان زده بود و کل روز داشت دوستاش بغل میکرد.
ولی تو خیلی اروم بودی.
واقعا داری این کار برای هردوتون انجام میدی؟
یا فقط بخاطر اون؟
میخوام بدونم.
که خوشحالی ،ولی....اینجوری بنظر نمیرسی.
من دوست دارم کمکت کنم، واقعا میخوام، فقط اگه بهم اجازه بدی.
لطفا،ارزو میکنم که یه شانس بهم میدادی که بتونم خوشحالت کنم.
_امیدت
_هوپ
[31مارچ،11:11]
به:شماره ناشناس
از طرف:یونگی
سلام 'هوپ'
قبلا هم بهت گفته بودم دخالت تو زندگی شخصی من تمومش کن.
من حتی اسمت نمیدونم یا این که دختری یا پسر،چند سالته_من کلا هیچی راجب تو نمیدونم.
چرا باید با یه غریبه درد دل کنم؟
اگه خودت معرفی نکنی بلاکت میکنم.
این اخرین شانسته.
[ارسال شد،11:20]
YOU ARE READING
11:11 pm>>>sope
Fanfictionداستان از جایی شروع میشه که یونگی هر شب ساعت ۱۱:۱۱ از یه شماره ناشناس پیام دریافت میکنه ؛)
