<<<Vote>>>
وقتی لیام همین طور که زین توی بغلش بود و باله بلندش روی شن های خیس ساحل کشیده می شد از آب بیرون اومد ,
موقع طلوع خورشید بود...لیام پیراهنشو دور بدن زین پیچید تا زمانی که از آب بیرون میاد کسی نبینتش!
"لیام,مردمم به هرحال منو نگاه نمی کردن!"
لیام بی توجه و با جدیت به سمت قصر رفت و می دید چند نفری که توی ساحل بودن با دیدنشون سرشون رو پایین می نداختن و حتی نگاهشون نمی کردن و تعظیم می کردن...
همون مدلی وارد قصر شد و از کنار نایل با چشمای متعجب اما لبخند احمقانش گذشتن
لیام به اتاق زین رفت و پسر رو روی تختش خوابوند و روش خیمه زد
بدون اینکه چیزی بگه لباشو آهسته روی گونش تا کنار گردنش و وسط سینش کشید و بعد دید که پسر چشماشو روی هم انداخته و با لبای نیمه بازش نفس می کشه...
لیام دستشو نوازش وار روی کمرش کشید و بعد شکمشو نوازش کرد
خیلی اروم انگار که برگ گلی رو می بوسه شروع کرد روی گردنش رو بوسه گذاشت...
به سینش رسید و اروم روی نیپلاشو بوسید و پایین رفت
شکمشو گاز گرفت و دستشو روی دو طرف شلوارش گذاشت
سرشو بالا اورد و به قیافه اشفته زین نگاه کرد
"من... تا حالا این کارو نکردم..."
زین بهش لبخند زد
"هر کاری که فکر میکنی درسته انجام بده!"
لیام چند ثانیه نگاهش کرد و بعد اهسته سر تکون داد
شلوارشو از پاش بیرون کشید و اجازه داد خود زین کفشاش و بعد خودش پیراهن و شلوارشو در بیارهاول چند لحظه بهش خیره موند
تا بعد با لبخند بره و پسرش رو بغل کنه.
..
زین روی گردنشو طولانی بوسید و دستاش که بدنشو کاور میکردن آتیشو توی بدنش میچرخوند...
لیام اهسته روی تخت برش گردوند و بین پاهاش رفت
"باید بهم بگی اگر-"
"لیام,تو عالی هستی!"
زین اطمینان بخش گفت و بهش لبخند زد تا زمانی که دستشو اروم روی دیکش بالا پایین ک
شید
نفس عمیق کشید و چشماشو بست
لیام روش خم شد و روی چونشو بوسید تا بعد به لباش برسه و یه بوسه طولانی روی لباش بذاره
YOU ARE READING
|^|DeluSiVe|^|
Paranormal|^Ziam & Larry Mermaid Short Story^| وقتی شاهزاده ی زمین هستی, قوانین زمینی دست بر دهانت می گذارند و از محافظت مردم,آبروی سلطنت, وظیفه شاهزادگی تو در گوشت زمزمه می کنند! وقتی شاهزاده ی دریا هستی, قوانین دریا دست بر دهانت می گذارند و از محافظت مردم...