چرا عشق مثل ستاره میمونه ؟ ...
چرا ... چون اسمون شب رو برات روشن میکنه ؟
چون وقتی همه چی برات تاریکه و هیچ چیزی رو نمیبینی باعث میشه بهش چشم بدوزی ؟ ...
تویی که داری توی سیاهی غرق میشی رو راهنما یی میکنه ؟
شاید هم یک معنی درد ناک داره ؟ ...
همه ما شب ها سرمون رو بالا میگریم و به ستاره ها خیره میشیم برامون هیچ چیز جذاب تر از اون
نیست ...
اما وقتی روز میشه و خورشید آسمون رو روشن میکنه سرمونو میندازیم پایین ...
و به کل فراموش میکنیم که ستاره ای هم وجود داشته ...
شاید به خاطر همینه که چشم های معشوق مثل ستاره میدرخشه چون وقتی توی تاریکی نشستی هیچ چیز
مثل نگاه کردن به اون حالت و خوب نمیکنه ...
اما اگه روز بشه چی ؟
میدونستی وقتی آسمون رنگ تاریک و سیاهش رو از دست میده و آبی میشه هنوز ستاره ها هستن ؟
هنوز دارن نگاهت میکنن ؟ اون هیچ وقت از جاش تکون نمیخوره چون میدونه دوباره که توی تاریکی
فرو بری بهش نگاه میکنی ...
به نظرم این توضیح درست تریه ...
تو یکی رو تبدیل به ستاره زندگیت میکنی اما زمانی که خورشید زندگیت طلوع کرد سرت و میندازی پایین
و اون ستاره با چشمان اشکی از دور بهت نگاه میکنه و منتظر تاریکی میمونه چون میدونه تو نمیتونی
ولش کنی
چرا عشق باید همیشه یک زخم عمیق برای ادم به جا بزاره شاید اون ستاره ی یک ماه تنها باشه ...
اون وقت باهم دیگه محو میشن اونوقت ستاره همیشه کنار ماهش میمونه
《 پایان 》
☆~☆~☆~☆~☆
خب نظرتون چیه ؟ عشق مثل چی میمونه ؟
CITEȘTI
Book Shop
Proză scurtăهمه چیز از تولد یک داستان شروع شد ... 🌃 یک شروع سخت با پایانی غمگین ...🌌 ●این کتاب مجموعه از اولین نوشته های من ... شاید خوشتون بیاد شاید هم خوب نباشند من فقط میخوام بدونم در این زمینه استعدادی دارم یا نه ... کمکم کنید بفهمم🎭🌙