Genre: Romance
Couple: Minin《 》
مثل هر روز بعد از ظهر، روبرو پنجره میشینم . کتاب جدیدم رو دستم گرفتم و در انتظار دیدنت که پرده اتاقت رو کنار بزنی نشستم. به لطف انتظارت فکر میکنم بیشتر ادبیات فرانسه رو خوندم.
این روتین هر روزمه؛ از روزی که برای اولین بار به این خونه اومدم، پشت پنجره نشستم و درست همون موقع تو پنجره خونه روبرو رو باز کردی تا به گلدون های کوچیکت اب بدی؛ سرت رو بالا اوردی و با دیدن پسربچه ای که محو تماشات شده بود لبخند زدی. ترکیب موهای خرماییت و اون لبخندت، برام تداعی تمام شخصیت های جذاب و زیبای رمان های قرن ۱۹ بود. هرچند مطمئن نیستم حتی اون ها هم بتونن عدالت رو درباره زیبایی تو، مینهوی عزیز من رعایت کنن.
پنجره رو باز کردی، بهم خیره شدی و هربار سرم رو بالا میارم بهم لبخند میزنی. اما تو مدت هاست خونه رو ترک نمیکنی، مدت هاست برای دیدنم پایین نمیای و موهام رو بهم نمیریزی. گاهی دلیلش رو فراموش میکنم؛ فراموش میکنم که جسمت مدت هاست ازینجا رفته، فراموش میکنم که آتشی که از پای پله ها شروع شد تا اتاقت اومد و تو و گلدون های قشنگت رو از من گرفت. شاید فراموش میکنم، چون تو هنوز اینجایی. هنوز بهم لبخند میزنی و نگاهم میکنی. شاید از دید همه پنهان باشی اما برای من از همیشه زنده تری.
مینهوی عزیزم، جونگینی تو فردا ازینجا میره. شاید برای همیشه. اما باز هم بهت قول میدم هر روز عصر، درست سر موقع کتابم رو بردارم و پشت پنجره خونه جدیدم به انتظار دیدنت بشینم.پانوشت
های. ببخشید که این یکی یکم کوتاه بود. خیلی سریع نوشتمش.
راستی اگه دوست داشتین توی چنل تلگرامم هم جوین شین. گاهی وقتی یسری چیزای کوتاه رو اونجا میزارم♡
@KalonCake

YOU ARE READING
𝑺𝑲𝒁 𝑺𝒄𝒆𝒏𝒂𝒓𝒊𝒐𝒔
FanfictionStray Kids Scenarios ♤ این بوک شامل سناریو ها و داستانای کوتاه میشه امیدوارم دوسشون داشته باشین🍃