Bloody Sign
EP 4 :- خوشبختم مادام رزاموند لرانسن!
سرمو تکون دادم:
+ خوشبختم کیم تهیونگ!
لبخندی زد و متقابلا سرشو تکون داد..
این بشر واقعا جذاب بود!
موهای مشکی کمی فرش که ریخته بود جلوی صورتش...
چشمای خمارش و لب های صورتیش...
با برخورد محکم کفش پاشنه بلند لرا به پام صورتم جمع شد و آروم لب زدم:
+ هوی چته؟!
دستشو تو جیبش کرد و چند لحظه بعد اس ام اسی برام از طرف لرا ارسال شد:
" اینقدر نگاش نکن علاوه بر خودش همه فهمیدن روش کراش داری! "
چشمامو روی هم فشار دادم و فحشی زیر لب به خودم دادم!
آخه آدم اینقدر ضایع به کراشش نگاه میکنه؟!
خیلی خب...
حالا که فهمیده روش کراش دارم...پس مخالف یه آدمی که رو یکی کراش داره عمل میکنم!
طی یه حرکت ناگهانی برگشتم طرفش و چشم غره ی بدی بهش رفتم!
یه ابروشو بالا انداخت و بهم خیره شد!
دنیل به لرا نگاه کرد:
- بریم برقصیم؟
و با چشم و ابرو به ما اشاره کرد!
لرا خندید:
- آره عزیزم بریم من خیلی وقته نرقصیدم!
بی حوصله لب زدم:
+ لرا تو همین الان وسط پیست رقص قر میدادی!
قیافه ی متفکری گرفت به خودش:
- واقعا؟ پس دوباره میرم قر بدم!
و دست دنیلو گرفت و کشیدش وسط پیست!
پوفی گفتم:
+ منم میرم یکم برقصم...
داشتم پا میشدم که دستم توسطش کشیده شد و باعث شد بهش نگا کنم...
شت!
موهای سیاهش از فضای گرم اونجا چسبیده بود به پیشونیش...
چشماش خمار تر از قبل شده بودن و لباش کمی از هم فاصله داشتن...
نفس عمیقی کشیدم و چهرمو سوالی کردم که لبخندی زد:
- تنها میخوای بری وسط اون پیست؟
سری تکون دادم که دستمو ول کرد و از جاش بلند شد:
- اگه تنها اونجا بری معلوم نیست تا آخر شب دست چند نفر از این بیمارای جنسی میوفتی!
با حیرت نگاش کردم!
YOU ARE READING
Bloody Sign
Mystery / Thrillerترس، وحشت، حس نا امنی... اینها تمام احساساتی بودن که تو دل تک تک قربانیاش به وجود میآورد... هیچکس حتی فکرشم نمیکرد که زیر آسمون خاکستری نیویورک، تو خونه ای درست مثل بقیه ی خونه ها، قاتلی زندگی کنه که زندگی قربانیاش دستش باشه... که با یه اراده جون...